رزرو هتل رزرو هتل های شهر وان ترکیه
۳ شهریور ۱۳۹۵

روستای دارغیاث

لینک این مطلب کپی شد!

وضعیت جغرافیایی و قدمت:

روستای دارغیاث جزء استان کردستان و از توابع شهرستان بیجار (گروس) است. دارغیاث در فاصله ۲۴ کیلومتری شهر بیجار و در مسیر جاده قدیم بیجار – همدان واقع شده است و مساحت کلی آن ۵۸۰۰ هکتار می باشد. قدمت روستا به بیش از ۱۵۰۰سال می رسد که مکان آن و نام آن به دلایلی نامعلوم در صده های گذشته تغییرکرده است، وجود ابنییه ای مدفون در زیر خاک و گورهای مربوط به سادات که به دوران ساسانی بر می گردد در محلی معروف به سراب باغات در ۴ کیلومتری مکان کنونی روستای دارغیاث، نشان دهنده مکان قبلی روستا می باشد و در مرحله بعد این روستا به ۲ کیلومتر پاینتر به طرف جنوب نقل مکان داشته است. و وجود آرامگاه سید حسن بیات و برادران ایشان به نام های سید غیاث الدین، سیدکمال الدین و سید جمال الدین در این مکان و همچنین وجود یک برج مخروبه و تعدادی زاغه که محل نگهداری اهشام بوده است گویای این مدعاست. مردم روستا به دلیل خشکیدن چشمه های موجود در آن محل یک بار دیگر مجبور به نقل مکان می شوند. در حال حاضردر مکان کنونی روستا مقبره هایی با سنگ نوشته هایی وجود دارد که به ۲۵۰ سال قبل بر می گردد که نشان می دهد اکثر مردم دارغیاث از طایفه سادات موسوی بوده اند که از نظرحسب و نسب از جمله سادات صحیح الانسب هستند که به امام جعفر صادق (ع) می رسند. امروزه خانواده های سادات دارغیاث (غیاثیان- بیات غیاثی- بیاتیان- میرآقایی- ابراهیمی…) را شامل می شوند. در جریان آب رسانی سالهای ۱۳۵۱و ۵۲ گورهای مربوط به اقوام و ادیان دیگرکشف شد که نشان دهنده سکونت آنها در این منطقه بوده است. وجود برخی شجره نامه ها مربوط به سادات اثبات می کند در یک مقطع نسبتاً طولانی اکثریت جمعیت روستا را سلسله سادات موسوی تشکیل می داده اند و همچنین در جریان اجرای پروژه راه بیجار- همدان در منطقه ای معروف به دروازه تعدادی قبر با سنگ نوشته مربوط به ۳۰۰ سال قبل که در عمق ۵/۲ متری زمین مدفون شده بود کشف شده که مربوط به سادات بودند. وجه تسمیه روستا به گفته خیلی از بزرگان به نا م سید غیاث الدین می باشد. البته دارالمؤمنین یکی دیگر از نام های این روستا بوده که سند تاریخی در این مورد در دست نیست. دراین روستا گورستان های نسبتاً وسیع و متعددی وجود دارد که نشان از حضور جمعیتی زیاد در این منطقه بوده است، تا جائیکه اطراف روستا توسط گورستان ها تقریباً محصور شده است. وجود دو تپه حفاظت شده به نام های تپه چغا و تپه گول دائی ثبت شده در میراث فرهنگی از آثار تاریخی این روستا می باشد که بر دامنه تپه گول دائی سفالینه های شکسته مربوط به سالیان بسیار گذشته، نشان از وجود تمدن در این منطقه است که نیاز به بررسی های باستان شناسی دارد. در جریان حفاری های شرکت مخابرات یک شبکه آبرسانی با لوله های سفالی به سمت تپه چغا، وجود منطقه مسکونی باستانی در این محل را تایید می کند. در منطقه ای معروف به کردعلی درقسمت غربی روستا آثاری از ساختمان و سکونت و برخی سفالینه ها و سنگ پاشنه درب قدیمی حکایت از قدمت تاریخی این روستا دارد. در جنوب غربی روستا در منطقه ای معروف به چشمه بَیجان (کیه نی بَیجان) آثاری قدیمی از سکونت وجود دارد. وجودآثاری از یک مسجد و یک حمام که به احتمال خیلی قوی مربوط به دوران صفویه بوده است در این منطقه وجود دارد که متأسفانه به دلیل عدم آگاهی این دو بنای ارزشمند در فرایند ساخت مسجد وحمام جدید تخریب شده اند. سید حمداله و میرزا قنبر علی دو نفر از افرادی بوده اند که طبع شعر زیادی داشته اند و اشعار زیادی نیز سروده اند که متأسفانه این اشعار مکتوب نشده و به فراموشی سپرده شده اند. اکثر مردم روستا در دوران قاجار (۱۳۳۳ هجری قمری) به علت خشکسالی و قحطی و گرانی سرسام آوری که در منطقه رخ می دهد (سال مشهوربه سال ۱۶ قِران) از بین می روند. هجوم گرسنگان از روستاهای اطراف به روستا و کم شدن بیش از پیش مواد غذایی مصیبت و تلفات مردم را دو چندان کرده بود. به گفته بعضی از بزرگان علت نام گزاری آن دوران سخت به (۱۶قِران) این است گندم هر مَن به۱۶ قِران (ریال) رسیده بود و هیچ کس توانائی خرید گندم را نداشته. در آن دوران که به احتمال خیلی زیاد حکومت مرکزی هیچ تسلطی بر مناطق کشور نداشت نا امنی و قحطی خیلی زیاد شده بود، تا جائیکه در یک روز فردی یهودی در روستای دارغیاث چهار برادر به نام های سید شیخ علی، سید مهر علی، سید میر طاهر و سید میرباقر و یک خدمتکار آنها را با شلیک گلوله از پای در می آورد و بعد از آن به روستای شوشتری رفته هشت نفر دیگر به دست او کشته می شوند و سپس آن شخص یهودی به دست خالو احمد که پی به هویت و ذات او برده بود کشته می شود. در جریان این نا امنیها وگرسنگی ها شخصی از اهالی روستا به نام سید اصغر به قصد مهاجرت به خراسان تمام مال و اموال خود را حراج کرده بود که شباهنگام چند نفر از روستای چشمه قلی با همکاری شخصی در داخل روستا به منزل سید اصغرحمله کرده و با ضرب گلوله او را از پای در می آورند و تمام پول او را می برند و با وجود مسلح بودن آنها کسی توانای مقابله با آنها را نداشته و قانونی هم وجود نداشته که شکایت کنند. و به دلیل همین نا امنیها یکی از سادات صاحب منزلت به نام سید غفار بدست شخصی به نام موسی شاه نظرکه ساکن روستای اشرف آباد بوده کشته می شود و بدون هیچ پیگردی فرار می کند. و در سال های بعد حضور شخصیتی محترم و صاحب نفوذ به نام سید حاجی آقا در روستا باعث جلوگیری از چپاولگری و غارت شخصی به نام ساطان محمود و تفنگ چی های وی در روستا می شود، آنها بعد از عبور از دارغیاث روستاهای باباکرم، گراچغا و دهبنه و سایر روستا های که سر راه آنها بود غارت کردند. سیدحاجی آقا خواهرزاده یکی افسران ارشد به نام سرهنگ بایندور بوده است که خوف و ترس محمود از برخورد سرهنگ بایندور با او از چپاول و غارت روستای دارغیاث خود داری نموده. شخصیت های معنوی و متدینی چون سید آقا (سید ابراهیم)، سید جبار موسوی بیاتیان، سید میرزاخان لنگ، سید محسن کریم بیاتی (بیات غیاثی) سید نبی و سید ناصر میرآقائی، سید محب اله غیاثیان، سید محمد علی بیاتیان… در روستا زندگی می کرده اند که هر کدام به نوبه خود نقش شایسته ای در تبلیغ و ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام داشته اند. لازم به ذکر است که سید حسن بیات که صاحب کرامات و فضائلی معنوی بوده در زمان حمله محمود افغان و ازبکها به ایران، در این منطقه زندگی می کرده. این چهار برادر (سید حسن بیات- سید غیاث الدین- سید کمال الدین- سید جمال الدین) اجداد بزرگ سادات دارغیاث می باشند.

اما نکته ای قابل توجه این است که یک مجسمه سنگی (ساروجی) در قسمت جنوب شرقی روستا وجود داشت که به باور غلط مردم آن مجسمه را زنی می پنداشتند که با بی احترامی به نان و خمیر به یک سنگ تبدیل شده است و مردم در آن ایام همانند رَمی جمرات به طرف آن سنگ پرتاب می کردند و او را مورد لعن خود قرار می دادند که متأسفانه برخلاف باور مردم روستا آن سنگ که به شکل مجسمه بود در داخل خود از شئ ای تاریخی و عتیقه نگهداری می کرد که در سال های اخیر توسط افرادی ناشناس از جا کنده شده و به یک مکان دیگر برده شده و محتوای داخل آن را که جاسازی شده بود به سرقت بردند.

فرهنگ و صنایع دستی:

روستای دارغیاث جزءاولین روستاهای بودکه مدرسه درآن احداث وافتتاح شد(بین۱۳۱۵تا۱۳۲۵).وقبل ازآن نیزمکتب خانه های وجودداشته .این خودنشان دهنده این است که روستای دارغیاث یکی از مهمترین روستاهای منطقه گروس بوده. زبان مردم دارغیاث کردی گروسی می باشدکه شباهت زیادی به گویش کرمانجی(گویش ایلام وکرمانشاه) دارد

دارغیاث ازجمله روستاهای است که درگذشته دربافت قالی شهرت خاصی داشته است وخریداران بسیاری رابه خودجذب می کرده.فرش بافی ،گلیم بافی،جاجیم بافی وکیسه بافی ازهنرهای بسیار ارزنده وصنایع دستی روستا محصوب می شده است،وآن هم به لطف کم توجهی به بخش صنایع دستی دراین منطقه وهزینه های بالای این صنعت وانتفاع ناچیز آن برای مردم وگسترش تن پروری دست به دست هم داده اندتاصنایع دستی روستا به فراموشی سپرده شود.

کشاورزی و تقسیم اراضی:

درروستا ابتدامالکیت به صورت خودکارویا خرده ماک بوده،دریک مقطعی اززمان قسمتی اززمینهای روستاتوسط شخصی به نام حاجی اله یار خان خریداری شده وبه صورت ارباب رعیتی دراختیاربرخی اززارعان قرارمی گیردبعد ازمدتی حاجی اله یار خان این املاک رامی فروشد وافرادی مثل حاجی محمدعلی واوسط خان یگانه واوسط خان منظوری این اراضی راخریداری می کنند،همزمان باتقسیم اراضی توسط دولت وقت کلیه اراضی به زارعان به صورت اجاره به شرط تملیک واگذار می شود.درحال حاضربارشدمهاجرت درچند سال اخیر به شهرها فروش اراضی رواج یافته ونکته تأسف آورآن است که زمینها به صورت یکجا به افرادمعدودی فروخته می شودکه امکان زمین دارشدن نسل جوان را ازبین می بردوسکونت درروستا راعملاًَغیر ممکن می کند.

باغداری درگذشته رونق بسیارخوبی داشت واکثریت اهالی هرکس به فراخورحال خودصاحب یک قطعه باغ انگور(تاکستان)بوده وازاین راه هم نیازهای خانواده خودرا ازنظرکشمش وشیره انگورتأمین می کردندوهمچنین بخشی از انگورمازادمصرفی خودراجهت فروش به سایرروستاهای اطراف می بردند تاجائی که علیرغم نبودوسائل حمل ونقل مناسب انگورهارابه وسیله سبد والاغ تانزدیکی های سنندج هم می بردندوبه فروش می رساندند ودرعوض پول-گندم-جووسایر مایحتاج خودرا می گرفتند. باکمال تأسف امرباغداری نیزبواسطۀ مهاجرت بی رویه به شهرهای دورونزدیک ورها کردن باغها دیگرآن آبادی وسرسبزی باغات دارغیاث مثل روزگاران قبل نمانده وکلیۀ باغات روستاکه یک منبع ژنتیکی منحصربه فردوخاص منطقه سردسیری است درشرف نابودی قرارگرفته است.نسل جوان با باغ وباغداری بیگانه شده وانتقال تجربیات ازنسل قدیم به نسل جدیدعملاًغیره ممکن شده وازنظرعلمی نیزکسی دراین خصوص کاری انجام نداده است،اینها همه ازمعضلات شهرنشینی وتن پروری ورواج انگل صنعتی که درعصرحاضردامن گیراکثرمردم این دیارشده است.

درروستا تعداد دو واحد آسیاب آبی وجود داشت که درفصل پاییزهمزمان با آزاد سازی آب آبیاری،سنگ این آسیابها به گردش درمی آمده وآرد موردنیاز روستائیان را بابهترین کیفیت تأمین می کرده است .این آسیابها نیزباورود دو آسیاب دیزلی به روستاازبین رفتندومدتی نیزآسیاب های دیزلی وظیفه تأمین آرد روستاوبعضی ازروستاهای اطراف رابه عهده داشتند. درحال حاضربا احداث نانوائی درروستا،مدت۱۵سال است که پخت نان محلی درروستا انجام نمی گیردوازبوی خوش نانهای محلی وکیفیت عالی آن فقط خاطراتی باقی مانده است ومردم مجبورندباخرید نانهای بی کیفیت ونامرغوب روزگار راسپری کنند.

بازی های محلی:

بازی های محلی که هر کدام در زمان های معینی از سال انجام می شد عبارتند از: زوران(کشتی)، چهل کُچکه، گُرزان، جوزان ، بی دربی، جوراب بازی، قَله قَله، مردکان، گزینک بازی، و خاشکنِکی و بسیاری از سرگرمی های دیگر که آنها هم متأسفانه از یادها رفته اند و یا به ندرت انجام می شوند.

39319 روستای دارغیاث

           
 

نظر کاربران :

هیچ نظری برای این مطلب ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید.

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *