تاریخچه آبکنار
روستای آبکنار که یکی از روستاهای دهستان چهارفریضه و از توابع شهرستان بندر انزلی می باشد از شمال به تالاب انزلی و از طرف شرق به ماهروزه و نرگستان و ازجنوب به مرداب (نیزار) سیاه کیشم و از طرف غرب به روستاهای تربه بر_ اشپلا و معاف محدود می باشد. تنها راه ارتباطی خشکی آبکنار با روستاها و دیگر نقاط مجاور از طرف غرب می باشد. سالیان متمادی مردم به منظور ارتباط با شهرستان بندر انزلی از کرجی های مسافربری استفاده می کردند و این وضعیت تا زمانیکه جاده شوسه در سمت غرب آبکنار احداث شود ادامه داشت . در حال حاضر نیز بیشتر ارتباط از سمت غرب و عبور از روستاهای تربه بر ، اشپلا ، معاف ،خمیران ،گرکان، سیاهخاله سر و شیله سر و عبور از مزارع برنجکاری و یا از طریق علی آباد و کپورچال وارد جاده بندر انزلی و آستارا شده تا به دیگر نواحی سفر کنند . در سالهای اخیر جاده ای نیز از غرب آبکنار به ضیابر احداث شده که از این طریق هم به دیگر نقاط کشور و منطقه مربوط می شوند.
تالاب انزلی یکی از زیباترین و پر آب ترین تالابهای ایران است که علاوه بر وجود ماهی های متنوع مثل ماهی سفید _ ماهی علف خوار، کپور ، شوک و سیم و غیره می باشدکه به علت صید بی رویه و هجوم بیش از حد مردم به دلیل بیکاری در ایام زمستان نسل ماهی علف خوار کاملا منقرض شده است . در گذشته برای تغذیه ماهی علفخوار تخم گیاه دریایی آزون را در تالاب انزلی ریخته بودند که اکنون به دلیل از بین رفتن این نوع ماهی ، گیاه آزون بیش از حد تکثیر شده بطوریکه برای کشاورزان و برنجکاران ایجاد مزاحمت نموده است زیرا رشد ریشه و تکثیر آزون در سطح آب می باشد و وزش باد و حرکت موج اغلب آنها را بطرف ساحل جنوبی تالاب هدایت نموده و موجبات دردسر برنجکاران منطقه را فراهم نموده است.
در منطقه شرقی تالاب انزلی ناحیه بسیار زیبایی که پوشیده از نیلوفر آبی است و در اواخر بهار به جهت شکفتن گلهای آن منظره بسیار زیبا و دیدنی به وجود می آید، غنچه نیلوفر آبی بتدریج باز شده و محصولی به نام باقلی دریایی یا پسته دریایی می دهد زمانیکه باقلی دریایی هنوز سبز و نرم است کودکان آن را چیده و دانه های تو خالی آنرا را در آورده و به پیشانی خود می کوبند که بر اثر این برخورد صدای مخصوصی می دهد.اما پس از مدتی، یعنی در تابستان میوه می رسد و تا جائیکه پوست میوه سبز است قابل خوردن می باشد اما در اواخر مرداد که پوسته آن سیاه شود دیگر شکستنش با دندان مشکل شده وحتما باید با سنگ شکسته شود در این حالت خوردن و هضم آن نیز دشوار است. ولی در این حالت از باقالی دریایی تسبیح درست می کنند به این ترتیب که میله باریکی را در آتش داغ فرو کرده و از قطر بزرگ باقلی سیاه سوراخ نموده و نخ از آن رد میکنند و به صورت تسبیح در می آورند که بر اثر برخورد مداوم با دست خیلی براق و زیبا میشود.
نیلوفر آبی دارای برگهای پهن و سبز رنگی است که روی آب می ماند و گلبرگهای رنگی روی پوشش سبز نیلوفر آبی منظره بسیار جذاب و دیدنی ایجاد مینماید.آقای مهندس محسن عمرانی که در سالهای اخیر در شرق آبکنار نزدیک نرگستان رودخانه استخر پرورش ماهی در زمینی به مساحت تقریبی ۲۵هکتار ایجاد نموده این گل های زیبا نیلوفر آبی در آنجا نیز وجود دارد.بعد از انقلاب در سال ۱۳۵۷ رودخانه ای از طرف جهاد برای گذر سریع آب و جلوگیری از خسارت احتمالی ازدیاد آب و سیلاب مابین دو تالاب انزلی و سیاه کیشم، رودخانه ای جدید حفر نموده که منطقه انتهایی آن رودخانه محل قلاب اندازی و سرگرمی مردم شده است.
آب تالاب انزلی شیرین و در گذشته بحدی تمیز و روشن بود که صیادانی که شب برای صید آنجا می ماندند از آب تالاب برای نوشیدن و تهیه چای استفاده میکردند.متاسفانه اکنون بعلت ورود چاههای شهری و صنعتی آلوده شده و کمتر کسی در آن شنا میکند.
ساحل جنوبی تالاب بعرض حدودا ۲۵-۲۰ متر شنی و ماسه بادی و بقیه تالاب لجنی است که این منطقه دارای گوش ماهی های فراوان نیز می باشد.
در شرق آبکنار اراضی بکر و سرسبز وسیعی بنام “ماهروزه” وجود دارد که سابق بر این محل درختکاری شده بود و اغلب درختها توسکا_صنوبر و کمی تبریزی و غیره را شامل می شد، در این منطقه باغ میوه وجود ندارد.
میوه های محلی اغلب در خانه ها وجود داشت که به خوج معروفند مثل رشتی خوج – گوش بزه خوج- گلابی محلی-پلا خوج-میخکی خوج-دولوکونی خوج-خو خوج-امرود-عطری خوج-آبی خوج-ترشو خوج-واکشی بزه خوج و غیره بود که متاسفانه اکنون دیگر وجود خارجی ندارند. بنابراین آبکنار جلگه وسیع حاصلخیزی است که بین دو مرداب آب شیرین و نرگستان رودخانه واقع شده که بصورت شبه جزیره می باشد.رودخانه هایی که به این تالاب میریزد عبارتند از بهمبر،پیر بازار، سیاه درویشان، رودخانه نرگستان و رودخانه سیاه وزان و غیره میباشد.طول تالاب انزلی حدود ۳۰ متر و عرض آن ۶-۵ کیلومتر است.تالاب انزلی در منطقه نیلوفر آبی توسط دو رودخانه که یکی از زیر پل غازیان و دیگری که تازه بکنده نام دارد در طول مسیر شنبه بازار از زیر پل انزلی به دریای خزر واریز می شود.
مرداب سیاه کیشم
مرداب سیاه کیشم که به زبان محلی سیاه کیشی گفته می شود بیشتر مناطق آن نیزار و گالی زار میباشد.مرداب سیاه کیشم واقع در جنوب آبکنار و شمال مناطق مربوط به حوزه صومعه سرا یعنی نرگستان و سیاه درویشان و کوله سر و چکور و غیره میباشد که آب آن نیز شیرین و از آبهای مناطق شرقی کوههای تالش و رودخانه بهمبر و غیره تامین می شود.این مرداب چون غالبا پوشیده از نی و گالی است، محل تخم افشانی انواع ماهیهای دریای خزر بوده که اواخر اسفند و اوایل بهار جهت تخم ریزی به مرداب سیاه کیشم مهاجرت و پس از تخم افشانی دوباره به دریای خزر مراجعه می نمایند.رفت و برگشت ماهیها از دریای خزر به تالابها از طریق دو رودخانه صورت می گیرد و برای حفظ نسل و تکثیر ماهیها صید آنها در این ایام سال بخصوص در مسیر حرکت ماهیها یعنی رودخانه هایی که به دریای خزر را به تالاب انزلی و از آن به سیاه کیشم وصل مینماید قدغن میباشد تا سفررفت و برگشت ماهیها به دریای خزر با خطر و تلفات کمتری مواجه شود.
علت انتخاب این منطقه جهت تخم ریزی، شیرینی و ساکن بودن آب و امکان چسبیدن تخم ماهیها به نی و گالی میباشد. با اینهمه تخمهای ریخته شده در آب از گزند مارهای آبی و قورباغه و پرندگان در امان نیستند. به محض اینکه ماهیها از تخم در آمده و کمی بزرگتر شدند، به طرف دریای خزر یا به سمت تالاب انزلی میروند. در گذشته نی ها را برای حصار خانه میبریدند (چپر) ومناطق سیفی کاری خود را با چپر نمودن محافظت میکردند یا در رفع نیازمندیهای دیگر از آن استفاده بعمل می آوردند.
گالی دو نوع بود “توروب” که نرم و ترد و “له” (Leh)لبه دندانه دار و تیزی درشت، چنانچه کسی دستش را خلاف جهت دندانه های تیز حرکت میداد از چاقوی تیز هم سریعتر دست یا هر چیزی را میبرید.از این دو نوع گالی که معمولا اواخر تابستان و اوایل پاییز قطع و در آفتاب خشک میشد، پس از دسته بندی به محل مورد نیاز حمل و در پوشش منازل مسکونی که اغلب گالی پوش بود یا پوشش کومه و کوتی و گاچه و تلمبار استفاده میکردند.
گالی در تابستان خاصیت خنک کنندگی داشت که امروزه بعلت استفاده از ورق حلبی (سیمکا) در پوشش سقف خانه ها استفاده چندانی ندارد. ولی در پوشش کومه و گاچه به مقدار کم استفاده میگردد.بدی ورق آنست که بعلت ازدیاد رطوبت منطقه در مدت کوتاهی زنگ زده وبا تابش نور خورشید سریع گرم و حرارت سقف را به داخل خانه هدایت میکنند.
در مرداب و نیزار سیاه کیشم آنجایی که مسیر تردد قایق های صیادی یا کرجی بود، نی و گالی از بین میرفت و پارو زدن وحرکت قایق از رشد آن جلوگیری بعمل می آورد.
چون کار مردم در پاییز و زمستان صید ماهی و مرغهای مهاجر بود در مرداب سیاه کیشم هر صیادی برای خودش منطقه و محدوده صید اختصاصی داشت که بنام “چر”) Char ( معروف بود و صیادان در محل چر، نی و گالیها را میبریدند تا عبور قایقهای کوچک صیادی (لوتکا) راحت باشد تا بصورت راهرویی در بیاید که دو طرفش پوشیده از نی و گالی بود.در آن تور صیادی (دام) میگذاشتند و پرندگانی مثل مرغابی، چنگر، خودکا، گیلار و فل واش صید میکردند.لذا کسی حق ورود به “چر” دیگری را نداشت و در صورت مشاهده گاهی منجر به درگیری میشد.اخیرا بعلت شکار پرندگان با تفنگ ساچمه ای منطقه برای زیست پرندگان نا امن شده و پرندگان از مناطق سردسیر شمال کمتر به آنجا مهاجرت مینمایند و منطقه هم محافظت شده اعلام گردیده است.
غاز_کالاگن (قو) Calagan نی زار Loola cloo گالی زار Leh cloo
محلات آبکنار
آبکنار دارای سه محله بنامهای مسجد محله_میان محله و میر محله…. .
مسجد محله در غرب منحنی آبکنار واقع شده و به جهت احداث مسجد بزرگ در گذشته در این منطقه بنام مسجد محله نام گذاری شده وهمچنین دبستان خیام آبکنار که در سال ۱۳۳۷ تاسیس گردیده نیز در همین محل واقع شده است. پیش از این مردم در ایام سوگواری پخت میکردند و به مسجد میبردند و اغلب مردم همان محل جهت صرف غذای نذری به آنجا میرفتند به همین علت به کنایه به مردم این محله پلا بخورده میگفتند، یعنی کسانیکه پلوی مسجد را خورده اند.
دبستان و دبیرستان خیام آبکنار با احداث یک بنای ۵ اتاقه در همان محوطه تاسیس شد.اداره نوغان سابق نیز که محوطه آن به دبستان دخترانه و الان مدرسه راهنمایی پسران است در شمال مسجد محله قراردارد.
میان محله بواسطه واقع شدن در بین دو محل نامگذاری شده و حمام در این محل بنا گردیده است.
میر محله بعلت آنکه تعداد افراد سید بیشتر مشهود بود ،به این نام معروف می باشد،
اولین مدرسه به سبک جدید در میان محله تاسیس گردیده بود که مدیر آن زنده یاد حاج آخوند و یکی از معلمین به نام حبیب اله خان بودکه محل سکونت آن زنده یاد در همان محل بود.پس از آنکه اداره فرهنگ آن زمان، زمین اداره نوغان را در مسجد محله خریداری و اقدام به احداث بنا نمود و دبستان خیام به ساختمان جدید واقع در مسجد محله منتقل گردید.
شغل مردم آبکنار
مردم آبکنار در فصل بهار و تابستان به کار کشاورزی و جالیزداری و سیفی کاری (خیار،خربزه ، هندوانه و ،،، ) و در ایام پاییز و زمستان به کار صیادی اشتغال دارند و در عین حال در سه ماهه بهار اغلب مردم مشغول نوغانداری (پرورش کرم ابریشم) نیز میپرداختند که در کنار آن کشت و پرورش سیگار هم داشتند.
راه می برد و هدایت می کند
آب آشامیدنی
آب مشروب خانه ها همانطوری که در شرح کلبه ها بیان شد به وسیله چاه آب تامین می شودکه معمولاً بین دو متر تا هشت متر عمق دارد. اززمانهای پیش در قسمتهای کوهستانی این ناحیه، چاه عمیق مرسو بوده است و همچنین آب آشامیدنی را از مکانها ی دور دست به خانه های خود جریان می داده اند. جدار چاه آب در خانه های شهر با آجر بنا می شود و از سی سال پیش به این طرف جدارهای بتونی هم در آنجا مرسوم شده است. دیوار چاه از سطح زمین به اندازه نیم متر الی ۷۵ سانتی متر ارتفاع دارد وهمینطور دیوار حوض هم ۷۵ سانتی متر الی یک متر از سطح زمین دارد. چون برای پر کردن حوض از آب چاه استفاده می شود بدین جهت معمولاً حوض و چاه آب در کنار یکدیگر احداث می شوند. برای برداشتن آب از چاه علاوه بر بکار بردن کردخاله و چرخ چاه، از تلمبه دستی هم استفاده می شود.
خانواده های مهاجر آبکنار
آقای حجت اله امانی می نویسد: ( جمعی از خانواده ها که از زمانهای قدیم به آبکنار مهاجرت و ساکن شده اند عبارتند از : شکر طایفه _شفیع _ محبی _ بهلولی _کربلائی حاجی _ نورانی _ فرجی _ عمرانی _ پادنگی _ خانعلی _ حاتم _ قزوینی زاد _ یوسفی _ سیف _ خباز _ فقیر پندار _ رحیم دوست _ بحری _ شیرازی _ نوروزی مقدم _ صفائی _ محمدیان _ کاروانکش _ وارد آبکنار _ شیخ زاد _ فردی _ هدهدی _ جلالیان _ قیومی _ میرزا احمدی _ قیامی _ ذوالفقار _ سیاوش _ نجف پور _ بابائی _ سلطانی _ صفری _ سرمه ای _ نعمتی _ غلامی _ مسکین _ فلاحتکار _ برقی _ شمسی _ موسویان _ حبیبی _ علوی _ که عده ای از این خانواده ها دو رگه می باشند).
مطالعات روستا
بررسی عمومی
سخن از آبکنار است. که با وسعت قابل ملاحظه، همچون قومی آرام و با وقار در آغوش مرداب انزلی آرمیده است، و صدها سال است با مردم پر تلاش و سخت کوش خود از پیچ و خم محرومیتها و سختی های زمانهای دور و نزدیک عبور کرده و امروز در پهنه سرزمین دلاور پرور گیلان، استوار و پابرجا مانده تا بیش از پیش فرزندانی را با معلومات عالیه تحویل اجتماع دهد و برگ زرینی در تاریخ پر افتخار بندر انزلی اضافه نماید. از آبکنار، حداقل می بایستی تحت عنوان بخش یاد می شد زیرا در گذشته نه چندان دور، آبکنار روستاهای دیگری را در تابعیت خود داشت.که امروزه ناخواسته و ناچار می باید آبکنار را در بخش روستاهای بندر انزلی جای دهیم باشد که با همکاری اهالی آبکنار و ارائه اسناد و مدارک بیشتر، در آینده برای تکمیل تاریخچه آبکنار اقدام گردد.
وضعیت جغرافیایی
آنچه مسلم است، شبه جزیره ای که آبکنار و ماهروزه در انتهای شرقی آن قرار دارد بعد از شکل گیری باریکه انزلی، بصورت جزیره ای سر از مرداب بر آورده و مانند انزلی بصورت شبه جزیره فعلی شکل گرفته وخلیج کپورچال و خلیج سیاه کیشم (یا به زبان محلی گیشه) را بوجود آورده است. آبکنار در منطقه جلگه ای و جنگلی و در طول جغرافیائی ۴۹ درجه و ۱۹ دقیقه و عرض ۲۷ درجه و ۲۶ دقیقه و دارای نسخ ۴۰۰ ساله (در سال ۱۳۶۳ شمسی) و از نظر ثبتی جزو بخش ۷ بندر انزلی می باشد، مسافتش تا کپورچال ۱۸ کیلومتر و تا انزلی ۳۸ کیلومتر و فاصله اش از طریق مرداب به انزلی ۱۲ کیلومتر است. حدود آبکنار قدیمی Abkenar به روایتی: از غرب، از جنگل خانان شروع شده وازسمت جنوب مزارع بهمبر _ وش بار _میرزا خاله _ خانکائی _ گل خان را در برگرفته در انتهای ماهروزه به تنداب ختم می گردد و مجددا از غرب از جنگل هفت خانان شروع شده، از شمال از مزارع شیله سر_ سیاه خاله سر _کرگان و غیره را در برگرفته و در انتهای ماهروزه به تنداب ختم می شد _ پس با توجه به نوشته بالا آبکنار شبه جزیره ایست که از غرب از شیله سر شروع شده از شرق به انتهای ماهروزه و همچنین از جنگل هفت خانان شروع شده به انتهای ماهروزه ختم می گردد و دهات مذکور بتدریج و در محدوده این شبه جزیره آبکنار شکل گرفته است.
حدود آبکنار جدید
از شمال به مرداب انزلی “خلیج کپورچال” یا معروف به “مرداب کورفی” از طرف مشرق به تند آب و دماغه ماهروزه_ از جنوب به مرداب سیاه کیشم از غرب به ُتربه َبر و جاده کپور چال در روستای بعد از ُتربه َبر _ مُعاف کرگان _ سیاه خاله سر _شیله سر_ کپور چال و توالش. درباره سیاه کیشم و مرداب کورفی لازم به تذکر است که معمولا نامهای محلی به مناسبت هائی بر محل یا منطقه و کوی و برزن و یا بر مبنای افسانه های مانده از گذشته می گذاردند. “در جنوب آبکنار مرداب سیاه کِیشم وجود دارد که در ایام قدیم دارای آب زیادی بوده و محلی برای صید ماهی و پرندگان دریائی بشمار می رفت عمق آب به دو تا سه مترمی رسید و مردم برای عبور و مرور از یک سمت به سمت دیگر ازکرجیهای بادبانی استفاده می کردند. از این جهت سیاه کیشم شده است که روزی عروسی را با قایق به سمتی دیگر می بردند و در وسط مرداب طوفانی سهمگین برخاسته و کرجی عروس و سرنشینان دیگر واژگون شده و همه به درون آب می افتند. سرنشینان کرجی بوسیله کرجیهای دیگر نجات یافتند و فقط عروس در آن طوفان در مرداب غرق می شود چون عروسی را که تازه ازدواج کرده در گیلکی گیشه می نامند از این رو این ناحیه به مرداب سیاه گیشه معروف شد، یعنی عروسی که بخت او سیاه است. درباره مرداب کورفی می گویند در زمانهای قدیم در شمال آبکنار زمین چمن زاری با درختان وحشی و میوه از جمله انگور بوده است. مردی به نام “کورُ رفیع” که یک چشمش کور بود به قصد چیدن انگور بالای درخت رفته و در بالای درخت زالوئی می بیند به همین دلیل می گوید که این ناحیه بزودی به زیر آب می رود و چون محل به زیر آب رفت ناحیه را به نام همان مرد کوررفیع نامیدندکه به مرور کورفی گردیده است.
آبکنار دارای محلات سه گانه است:
۱- میر محله یا پایین محله معمولا در گذشته به سادات “میر” هم می گفتند که بیشتر متداول بوده است و چون بستگان و نژاد “سید خرم کیا” در این محل ساکن بودند این محله را “میر محله” و به علت اینکه در پائین آبکنار قرار داشته آنرا پائین محله یا “جیر محله ” نامیده اند. ۲- مسجد محله از گذشته های دوراهالی محلات سه گانه متفق الارای شدند که مسجدی در محل فعلی “مسجد جامع” احداث کنند که در ابتدای ورود به آبکنار نظر هر تازه واردی را جلب می نماید. چون مسجد در محوطه گورستان عمومی آبکنار قرار دارد مورد احترام همه مردم بوده لذا آن را مسجد محله نامیده اند. ۳- میان محله این محل بین دو محل فوق الذکر واقع است که حمام قدیمی آبکنار و اولین مکتب خانه آبکنار در این محل تاسیس گردیده به گفته بزرگان آبکنار حمام به دستور میرزا کوچک خان و توسط سران آبکنار ساخته شده و متاسفانه بطور کامل ویران شده و هیچ اثری از آن به جای نمانده است. وجه تسمیه آبکنار
کلمه آبکنار به معنی کنار آب و نای است که از چند قرن بر روی این روستا گذارده شده و نیازی به هیچگونه بحثی ندارد زیرا واقعا این روستا در کنار آب قرار گرفته است.
قدمت آبکنار
تاریخ دقیق اولین کسانی که قدم به آبکنار گذارده و اولین خانه یا خانه ها را به پا داشته اند معلوم نیست ولی با مطالبی که شرح آن خواهد آمد احتمال دارد مردم آبکنار ده ها سال پیش از نسخ ۴۰۰ ساله به آبکنار آمده و متشکل شده بودند. رابینو در ص ۱۲۲ ولایات دارالمرز می نویسد “آبکنار روی شبه جزیره ای در مرداب قرار دارد و دارای کارخانه ای برای خشک کردن پیله است” و در همین صفحه از دهکده های تابعه بنامهای ” ُتربه َبر _خُمیران _شیله سر و صافخانه کَرگان” یاد نموده است. تاریخ بقعه آقا سید خرم کیا نیز ۴۸۰ سال را جهت نگارنده نقل کرده اند که با احتساب سال ۱۳۶۸ شمسی میشود ۸۸۸ شمسی و با سال قمری ۱۴۰۸ میشود سنه ۹۲۸ هجری قمری. پیله بازار (بازار بزرگ ) پس از مشورتهای لازم، محلی را با مساحت تقریباً چند هزار متر مربع، در محل فعلی بازار میان محله، تعیین و دکانهائی را بصورت دایره با دیواره هائی از گل و رس و تیرک های نازک چوبی بنام (آجار) و سرپوش “گالی پوش” و متصل به یکدیگر احداث نمودند و محوطه بازار ساخته شده را بنام پیله بازار نامیدند و سر دالان دایره ای نیز که از سمت غرب _ جنوب شرقی _شمال شرقی باز می شد بدان اضافه نمودند و در دکانهای کالاهای مورد نیاز و مایحتاج عمومی را به فروش می رساندند. پیله بازار، پس از احداث، خیلی فوری نظر مردم را جلب و ضمن مراجعات بسیار باعث گردید اهالی آبکنار هنگام بیکاری و ایام تعطیل از کار و استراحت در آنجا گرد هم جمع شوند.در وسط میدان چاه آب، تنوری احداث تا نیاز مردم رفع شود و همچنین با کاشتن تعدادی از بوته های درختان جنگلی از قبیل شب بو در وسط بازار منظره ای دل انگیز را بوجود آوردند. عده ای از اشخاص غیر بومی یا بومی در همین بازار تعزیه خوانی بر پا و از ازدحام مردم جهت تماشا و عزاداری باعث رونق بیشتر بازار می شد. تا اینکه در سمت شرق محوطه پیله بازار حمام میان محله احداث و در طرف جنوبی و روبرویش دکانهای دیگری بنا گردید و مغازه های جدید آنچنان رونق گرفت که بازار قدیمی از رونق افتاده و کوچک ترگردد. بازار مسجد محله مردم اولیه آبکنار که در مسجد محله تشکیل خانواده داده بودند چون رفت وآمدشان به بازار میان محله پیله بازار مشکل بود در مسجد محله مبادرت به احداث بازار نمودند که ابتدا و به مرور زمان وسعت زیادتری یافت. این بازار در سمت شرق مسجد جامع قرار گرفته و دارای میدانی کوچک با سر حلقه دالان در غرب_ شرق و شمال شرقی بوده است. این بازار به مرور زمان از سمت شرق و غرب گسترش پیدا کرد که گوشه ای از آن بنام شیطان بازار مشهور است بازار مسجد محله بعد ها محل توقف اتومبیل ها و ورود و خروج مسافران به آبکنار گردید و همچنین به علت وجود مسجد جامع از دیگر بازارهای آبکنار بیشتر مشهور شد. تعدادی از دکانهای این محل در مالکیت اشخاص و تعدادی فقط اعیانش متعلق به صاحبان آن بوده و مالکیت ارضی آن متعلق به مسجد جامع آبکنار است. بازار میر محله اهالی میر محله آبکنار نیز خواه ناخواه به تبعیت از اهالی دو محله دیگر بازار کوچکی در محوطه بازکنونی خود ساختند و زمانیکه مرداب سیاه گیشه محل فعالیت صیادان ماهی و شکارچیان مرغابی و غیره بود رونق و اعتبار زیادی داشت. این بازار در عمر شکوفائی اقتصادی آبکنار به علت نزدیک بودن به مرداب سیاه گیشه و هم بخاطراینکه سر راه عبور و مرور صیادان و مسافران قرار داشت محلی برای خرید و فروش ماهی و معاملات مختلف دیگری بوده است و صاحبان مغزه ها که بعضی مالک و عده ای مستاجر بودند، از این راه سود سرشاری می بردند تا اینکه به علت پائین رفتن و خشک شدن مرداب سیاه گیشه و کساد شدن صید ماهی و شکار و مرغابی رونق سابق را از دست داد. از گذشته در وسط بازار میر محله، درخت آزاد کهن سال و بسیار بلند و تنومندی وجود داشت که قسمت عمده میدان را ریشه آن پوشانده و سایه اش زینت بخش بازار می گردد که در سال ۱۳۲۵ شمسی به علت کثرت سن و سال و اینکه طعمه حریق گشته بود از میان رفت.این همان درختی بود که به علت ارتفاع زیادی که داشت قبل از شهریور ۱۳۲۰ بوسیله ارتش ایران برفراز آن پاسگاهی جهت دیده بانی احداث گردید زیرا از آنجا تا دور دست های مرداب و سواحل آن به خوبی در معرض دید قرار می گرفت.
جمعیت آبکنار
آمار دقیقی که بتواند جمعیت آبکنار را گذشته های دور نشان دهد تا کنون به دست نیامده است و در فرهنگ جغرافیایی آبادی های ایران جلد دوم “استان گیلان” که در سال ۱۳۲۸ شمسی چاپ گردید سکنه آبکنار را ۴۳۰ نفر درج کرده است. طبق آمار رسمی، جمعیت آبکنار به شرح زیر است: سال ۱۳۳۵ شمسی کل جمعیت ۳۹۲۵ نفر ( ۱۹۴۱ مرد و ۱۹۸۴ زن)_ سال ۱۳۴۵ شمسی کل جمعیت ۳۹۵۳ نفر (۱۹۶۱ مرد و ۱۹۹۲ زن) در ۷۶۹ خانوار_ سال ۱۳۵۵ شمسی کل جمعیت ۴۰۲۱ نفر (۱۹۸۸ مرد و ۲۰۳۳ زن) در ۹۴۰ خانوار_ سال ۱۳۶۵شمسی کل جمعیت ۴۴۰۹ نفر در ۹۴۰ خانوار ۱۱۵۵ شاغل. طبق آمار بسیج اقتصادی انزلی، آمار تفکیک شده محلات سه گانه آبکنار در سال ۱۳۶۴ به شرح ذیل می باشد که گویای هرمحل است: مسجد محل ۴۴۱ خانوار ۱۹۰۱ نفر _ میان محله ۳۹۸ خانوار ۱۷۱۴ نفر_میر محله ۱۵۴ خانوار ۷۴۰ _ جمع کل ۹۹۳ خانوار ۴۳۵۵ نفر _ جمعیت کنونی آبکنار در سال ۱۳۸۳ شمسی که از خانه بهداشت اخذ شده است : پائین محله ۱۹۴۰ نفر _ بالا محله ۱۸۰۵ نفر اداره کشاورزی با استفاده از اطلاعات آگاهان محلی: جمعیت آبکنار در سال ۱۳۶۶ شمسی ۷۰۰۰ نفر در ۱۳۰۰ خانوار بوده است. آقای حجت اله امانی می نویسد: جمعیت آبکنار در سال ۱۳۶۸ شمسی ۷۰۰۰ نفر در ۱۰۰۰ خانوار می باشد. ضمناً باید یادآور شد که جمعیت کثیری از آبکناریها به شهرهای دیگر مهاجرت کرده اند و اگر اغراق نباشد شاید، همین تعداد جمعیت آبکناریها خارج از زادگاه خود به سر می برند.
کوچ اقوام اولیه آبکناریها جمعیت آبکنار همانند بسیاری از شهرها و روستاها، از گروهها و اقوام و مهاجرین وارده از نقاط مختلف کشور تشکیل گردیده است که در این باره آقای شکوفه می نویسد: جمعیت آبکنار را، اهالی شهرهای مختلف ایران از جمله طالقان _ لاهیجان _ اصفهان_ تبریز _شیراز _ قم _ دلیجان _لرستان _کردستان و عده ای از روستاهای مجاور از جمله “بَشم” تشکیل داده اند، قبل از اینکه اجداد فعلی آبکناریها در آبکنار ساکن شوند در طول حیاتشان کوچ هائی کرده اند که بررسی و ریشه یابی چگونگی کوچ ها و اینکه بنیان گذاران اولیه، آبکنار چه کسانی بوده اند خود نمایانگر قدمت پیدایش آبکنار و مردم سخت کوش آن خواهد شد. آقای شیخ بهائی حیدریان می نویسد: مابین آبکنار و ُتربه َبر چندین ده مخروبه کوچک و بزرگ که هنوز آثار آن کاملا مشهود است در زمانی دور وجود داشته که محل سکونت اجداد آبکناریهای فعلی بود. درمورد محل سکونت اولیه آبکناریها آقای ابراهیم سمیعی به نقل ازمرحوم پدرش می گوید: محل سکونت اولیه اهالی آبکنار ابتدا در”خَرف گام” محلی در جنوب غرب “آسید شرفشاه” بوده است که بعدا به علت اختلاف با همسایگان کوچ کرده اند و عده ای از آنان به محلی بنام “درویش دار” و عده ای هم به “کمال کُل” می روند که به علت شیوع بیماری طاعون مجددا تغییر محل داده و به آبکنار فعلی آمده و مستقر شده و ماهروزه چراگاه احشام آنها بوده است. آقای حجت اله امانی نوشته است که: بطوریکه تحقیق گشته مردم آبکنار در حوالی بیابان “هفت خانان” معروف متمرکز بودند ولی در اثر حمله مرض وبا درآن سرزمین مردم نامبرده پس از تلفات جانی بیشماری به ناچار از آنجا فراری و کوچ کرده در طرف چاف لاهیجان و یک عده به سمت آستارا و نیز عده ای دیگر به قسمت آبکنار فعلی مهاجرت کرده اند. در یادداشتهای آقای شکوفه آمده است: آبکناریهای اولیه ابتدا در دامنه “خوشاور” یا “خوشابر” ( ناحیه ای در تالش دولاب_ن ) خودنمائی می کند وآنگاه به “سنجربست” و بعد به “درویش دار” یا “بازارسر” نقل مکان می نمایند لیکن به علت نبودن بهداشت و پزشک در آن زمان، بیماری وبا چنگال مرگ و وحشت خود را به سوی اهالی در”درویش دار” یا “بازارسر” که حاکمش در آن موقع مشهدی خان ملقب به صدر اعظم بود دراز کرده و مرگ و میر تلفات بسـیاری به بارمی آورد و باقیمانده مردم با ترس و وحشت خانه و کاشـانه خود را رها کرده فرارمی نمایند و به”زیارت برگه” و از آنجا “کمال کل”رفته ساکن می شوند. چندین سال که می گذرد همین بیماری خطرناک مجددا شیوع پیدا کرده آنان را ناچار به ترک محل می نمایند در نتیجه عده ای ساکن آبکنار می شوند و حدود هفده خانوار به آستارا رفته و در محلی که امروز بنام “گیلک محله” معروف است سکنی می نمایند ولی قبل از حرکت ابتدا خودشان و وسایلشان را دوداندود کرده آنگاه با کرجی های بادبانی به آنجا می روند. عده ای نیز به سمت لاهیجان حرکت کرده و در محلی که بنام چاف مشهور است مسکن گرفتند که اخلاق و رفتار وخصوصیات دیگرشان همانند اهالی آبکنار بوده و ارتباط فامیلی بین آنان هنوز ادامه دارد به عنوان نمونه حجت اله حاج آقا جعفری ساکن آنجا پسرعموی آقایان شفق ها و نیکو ها ساکن آبکنار می باشد. در باره کمال کل پیرمرد ها و معمرین ما نقل می کنند که در این محل دو برادر بودند بنامهای سید جمال و سید کمال که بزرگ و معتمد و حاکم این محله بودند و همین آبادی هنوز بنام کمال کوی معروف است و در جنوب غربی مسجد محله واقع شده است که تا مسجد محله دو کیلومتر فاصله دارد و گورستان آنجا هنوز آشکار است که در سطح گورسـتان درختان آزاد تنومندی موجود می باشد لازم به توضیح است که “کول” یا “کل” در گیلکی به معنی زمین بلند یا تپه است و چنین به نظر می رسد که شاید نام را به همین جهت کل گفته اند که نسبت به زمینهای اطرافش بلند تر بوده است. در باب زیارت برگه، گفته می شود. چون در قدیم علم پزشکی و دارو و درمان بصورت امروزی نبود مردم به دعانویسها و سادات و یا بردرختهای قطور و بلند توسل می جستند و چون در این محل عده ای سادات و دعانویس زندگی می کردند. این محله مورد احترام قرار گرفته آنرا “زیارت برگه” می نامیدند. به منظور آگاهی خوانندگان درباره تالش دولاب و گیل دولاب و خرفکام و سنجربست که برای اسکان اهالی اولیه آبکنار به آنها اشـاره شده است متذکر می گردد که رابینو در ص ۱۱۹ و ۱۲۰ ولایـات دراالمرز می نویسد: (تالش دولاب از شمال به مرداب و حد آن به دریای خزر و اسالم می رسد از مغرب به خلخال و از جنوب به شاندرمن و گسکر) محدود است به زمینهای پست “جلگه ای_ن” گیل دولاب و سرزمینی که کوهستانی است بنام تالش دولاب تقسیم شده است. مردم منطقه جلگه ای گیلک و شیعه می باشند و به زبان گیلکی سخن می گویند. مهمترین طوایف تالش دولاب طایفه خوشابر است که شامل پانصد یا ششصد خانوار و سی خانوار دیگر نیز اصل آنها از شیراز است و شیرازی نامیده می شوند به آنها منضم گردیده است. “هنوز عده ای پسوند نام خانوادگی اشان شیرازی است_ن” و حدود یکصد سال پیش “۱۸۱۱ میلادی = ۱۱۹۰ شمسی ” تالش دولاب قسمتی از گسکر محسوب می شد و حاکم فعلی “۱۹۱۱ م=۱۲۹۰ شمسی” تالش دولاب نصرت اله ضرغام السلطنه می باشد “. در ص ۱۷۷ همین کتاب آمده است که: (خرفکام، پای کوه لاله سرا و در گسکر قرار دارد ) و البته خرفکام دیگر از توابع صومعه سرا و تُولم و رودی نیز به همین نام وجود دارد که به نظر می رسد “خرفکام” اولی مورد بحث ما باشد. “رابینو” در ص ۱۱۱ فرمانروایان گیلان آورده است: (از گسکر تا خرفکام در شمالش یک فرسنگ است و خرفکام در جنگل انبوهی بدون راه گذر واقع و دارای مسجدی زیباست) مترجم در زیر نویس چنین توضیح می دهد که: (خرفکام- در میان بیشه انبوه که اندیشه در آن راه نیابد) که اغراق در انبوه جنگل را می رساند و “رابینو” به تصور اینکه چنین جنگلی راه گذر ندارد اشتباه ترجمه کرده است). در ص ۱۷۷ ولایات دارالمرز ایران _گیلان آمده است که: ( سنگ جار بست که سنجر بسـت هم تلفظ می شود از توابع گسکر است). با توجه به مـوارد فوق به این نتیجه می رسیم که: ۱_ خرفکام و سنجر بست دو ده از توابع گسکر بوده که گویا در پای کوه و سنجر بست در جلگه قرار داشته است. ۲ _ تالش دولاب قبل از”سال ۱۸۱۱ میلادی = ۱۱۹۰ شمسی” جزو گسکر و “خوشابر” جزودهکده های قشلاق تالش دولاب بوده است. ۳_ مهمترین طوایف تالشدولاب، طایفه خوشابر است که در آنجا خودنمائی کرده اند وهمچنین آمده است که خانواده شیرازی به اهالی تالش دولاب “خوشه بر” منضم گردیده اند. مساله دیگر که باید مورد توجه قرار داد این است که: وقتی نگارنده جغرافیای تاریخی روستاهای انزلی را در غرب آبکنار “ُتربه َبر _کَرگان _مُعاف _خمیران _سیاه خالسر _ شیله سر” را مورد بررسی قرار می داد. چنین استنباط نموده است که زمان ورود اقوام اولیه در روستاهای فوق الذکر دیرتر از آبکناریها، به روستاهایشان بوده و یا اینکه زمین های محل خود را از آبکناریها خریداری و روی آن کشاورزی کرده اند و یا اقوام اولیه آنها را آبکناریها تشکیل داده اند. با توجه به اینکه در ص ۱۲۲ ولایات دارالمرز آمده است: (دهکده های آبکنار شامل “تربه َبر _خمیران _شیله سر_ صافخانه _کرگان “می باشد). به نظر میرسد که احتمالا اقوامی که بعد ها، آبکنار را بوجود آوردند کلیه شبه جزیره را از شیله سر تا ماهروزه یکباره و یا به تدریج تصاحب کرده، و یا زیر سلطه خود داشتند و نوشته “رابینو” در ص ۱۲۲ تاریخ فوق الذکر در حدود سال ۱۲۹۰ شمسی شاید ادامه همان تقسیم بندی های محلی و مالیاتی و حاکمیت آبکناریها، بر روستاهای یاد شده باشد.
اقوام اولیه آبکناریها از اینکه اولین کسانی که جمعیت آبکنار را تشکیل داده اند چه کس یا کسانی بودند، سند و مدرکی دراختیار نگارنده قرار نگرفته است و چون اهالی آبکنار طوری پرورش یافته اند که می توانند سخن های گذشتگان خود را سینه به سینه حفظ نمایند. لذا مصاحبه با پیرمردان می تواند راه گشای تحقیقات و بررسی ها قرار گیرد. آقای حجت اله امانی، درباره اقوام اولیه آبکناریها، جهت نگارنده چنین نوشته است که: از طبق آمار درست و دقیق، عده ای که از بیابان “هفت خانان ” به طرف آبکنار فعلی مهاجرت کرده اند، به چند طایفه شهرت �
دیدگاه ها :
*اگر نظری دارید یا این مطلب نیاز به اصلاح دارد و یا عکس یا ویدئوی مرتبط با آن دارید لطفا اینجا برای ما ارسال کنید.