جستجوی شهر به شهر :
رزرو هتل رزرو هتل های شهر وان ترکیه

ادرنگ و کاردک و شنبلید، گل‌های جشن‌های دیگان

تاریخ بروزرسانی :
۲۵ اسفند ۱۳۹۷

واژه «ددوش» در اوستا، «داتار» در پهلوی و دادار» یا «دی» در فارسی امروز، صفت اهورامزدا و به معنی «آفریدگار» است. روزهای ۸ و ۱۵ و ۲۳ هر ماه و دهمین ماه سال نامزد به «دی» هستند. چهار جشن اصلی که در دی ماه برگزار می‌شود عبارتند از: جشن خرم روز، جشن دیگان یکم، جشن دیگان دوم و جشن دیگان سوم. جشن خرم روز: نخستین جشن که در روز اورمزد ( دادار/ دی) یا یکمین روز از دی ماه (/خورماه) یعنی نخستین روز پس از جشن یلدا برگزار می‌شود، «دی دادار جشن» یا «جشن خرم روز» یا خور روز (روز خورشید)، و یا نود روز (۹۰ روز تا نوروز) نام دارد.

جشن دیگان اول: روز هشتم از دی ماه یا روز «دی به آذر»، اولین جشن دیگان برگزار می‌شود که ابوریحان بیرونی در کتاب «قانون مسعودی» از این جشن با عنوان «عید دی الاول» نام برده است و کوشیار از آن با نام «دی جشن» نام برده است. جشن دیگان دوم: در روز پانزدهم از دی ماه یا روز «دی به مهر» جشن دیگان دوم (/دیبگان/بتیکان) برگزار می‌شود که موسوم به «جشن دی دوم» نیز هست. جشن دیگان سوم: در روز بیست و سوم از دی‌ماه یا روز «دی به دین»، سومین جشن دیگان برگزار می‌شود. در کتاب پهلوی «بندهش» آنجا که «درباره چگونگی گیاهان» سخن به میان می‌آید، گل‌های بادرنگ و کاردک و شنبلید به ترتیب ویژه روزهای «دی به آذر» و «دی به مهر» و «دی به دین» معرفی شده‌اند:

«این را نیز گوید که هر گلی از آنِ امشاسپندی است و باشد که گوید: … بادرنگ دی به آذر را، و … کاردک دی به مهر را، و … شنبلید دی به دین را … خویش است». در ادامه با این سه گل که می‌توانند نمادهایی زیبا برای جشن‌های دیگان باشند، بیشنر آشنا خواهیم شد؛ هرچند که بحث درباره «کاردک» دارای دشواری‌هایی است، اما در اینجا به یادکرد دیدگاه‌های گوناگون ‌پرداخته و سپس دیدگاه نگارنده در کنار دیگر دیدگاه‌ها بیان خواهد شد:

گل بادرنگ:

در فرهنگ‌های گیاه‌شناسی بادرنگ، به عنوان نامی برای چند گیاه آمده است. یکی از آن‌هاCitrus medica Risso است که بادررنگ مادی، بادرنگ، بادرنج، ترنگ، ترنج، یا بالنگ نیز نامیده می‌شود و درختچه‌ای از تیره مرکبات است با شکوفه‌های سفید و میوه‌های تلخ مزه و زرد رنگ شبیه لیمو یا پرتقال در ابعاد یک خربزه کوچک، که در شمال و جنوب ایران نیز می‌روید و با آن مربا یا ترشی درست می‌کنند.

اما گیاه دیگری که در فرهنگ‌های گیاهی نام «بادرنگ» را برای آن به‌کار برده‌اند با نام علمیCucumis sativus شناخته می شود. این گیاه همان «خیار خوراکی» از تیره کدوییان یا خیاریان است که تاجیک‌ها و افغان‌ها هنوز آن را با همان نام باستانی‌اش «بادرنگ» می‌شناسند. این بادرنگ گیاهی‌ یک‌ساله با ساقه‌ای خزنده با برگ‌های سبز بزرگ و گل‌های زرد رنگ است.

گل بادرنگ ادرنگ و کاردک و شنبلید، گل‌های جشن‌های دیگان

گل بادرنگ1 ادرنگ و کاردک و شنبلید، گل‌های جشن‌های دیگان

گل بادرنگ2 ادرنگ و کاردک و شنبلید، گل‌های جشن‌های دیگان

از دیدگاه این نگارنده بادرنگ مورد اشاره در متون کهن ایرانی همچون بندهش، همین بادرنگ با نام علمی ‌ Cucumis sativus است.

فردوسی در شاهنامه در داستان کیومرث، رُخ زر سپاهیان را در اندوه سیامک، به رنگ زرد گل بادرنگ تشبیه نموده است:

خروشی برآمد ز لشکر به زار / کشیدند صف بر در شهریار

همه جامه‌ها کرده پیروزه رنگ / دو چشم ابر خونین و رخ بادرنگ

درضمن یادآوری یک نکته نیز ضروری است و آن این که باید بین «بادرنگ» و «بادرنگ‌بویه» تفاوت قائل شد که دو گیاه متفاوت هستند و در بندهش هم این تفاوت دیده می‌شود و بادرنگ ویژه «دی‌به‌آذر» و بادرنگ‌بویه ویژه «باد » است.

گُل کاردک:

در بندهش، کاردک در شمار گل‌ها معرفی می‌شود: « هرچه را شکوفه خوشبوی است و به دست‌ورز مردمان هنگام هنگام باشد، یا بُن همواره هست و به هنگام، بشکوفه خوشبوی از او بشکفد، مانند گُل و نرگس و یاسمن و نسترن، و آلاله، کبیکه و کیده و چمبگ، خیری، کرکُم، زردک، بنفشه، کاردک و دیگر از این گونه، گُل خوانند».

از توضیح بندهش چند نکته استفاده می‌شود: نخست آن که کاردک در شمار گل‌هاست (البته با آن تعریفی که از گل ارائه می‌کند). دوم این که زردک و کاردک را دو گل متفاوت می‌داند. سوم این که کاردک از گل‌هایی است که همه فصل به کوشش مردمان کاشته شده و در دسترس است و یا در شمار گیاهان چند ساله و یا دارای پیاز (دائمی) است.

دکتر مهرداد بهار در گزارش بندهش، در مورد کاردک می نویسد: « شناخته نشد. با کاردو اشتباه نشود». ولی در مقابل منوچهر جمالی در نوشتاری که در سایت خود منتشر نموده، به کاردک اشاره کرده و می‌نویسد: « گیاه دی به مهر، کاردک است که همان غله کاردو بوده است که خوشه‌هایش همانند گندم‌ا‌ند…».

اما دهخدا در لغت‌نامه زیر واژه «کاردو» می‌نویسد: «آنچه از خرمابُن برآید…شکوفه نخستین خرما…شکوفه‌ای که از کاردو بیرون آید». دهخدا در لغت‌نامه همچنین زیر واژه «کاردی» آن را نامی می‌داند که «در نور مازندران به ] گیاه[ بارهنگ دهند».

اما در فرهنگ رستنی‌های ایران به چند نام دیگر بر می خوریم که شباهت زیادی به کاردک دارند و این گمان را دامن می‌زند که این نام ها ارتباطی با کاردک داشته باشند. این نام ها عبارتند از: «کارده»، «کاردی»، «کاردیزک»، «کاردی یارک».

دکتر هادی کریمی در «فرهنگ رستنی‌های ایران»، کارده را نام دو گل از تیره گل‌شیپوری با نام‌های «Biarum schott» و یا «Arum elongatum stev.» می داند. او همچنین در همین کتاب، «کاردی» و «کاردیزک» و «کاردی یارک» را نام یک گیاه با نام علمی «plantago lanceolata » از تیره بارهنگ‌ها می‌داند. این موضوع، نظر دهخدا را تائید می‌کند که در مازندران به نوعی بارهنگ، کاردی می‌گویند؛ اما از آنجا که در فرهنگ رستنی‌هایی ایران در هیچ کجا به نام «کاردک» یا مترادف‌های آن بر نمی‌خوریم نمی‌توان با قاطعیت نظر داد که منظور از کاردک در بندهش همان «کاردی» و یا «کارده» باشد.

از سوی دیگر، دکتر موبد سهراب خدابخشی در جدولی با عنوان «میهن پزشکی» در کتاب «پزشکی در ایران باستان» نام باستانی گیاه ویژه روز «دی به آذر» را از روی بندهش، «رورک» می‌خواند و آن را معادل گل «بَلَسان سفید» می‌داند. نامی از « رورک» نیز در فرهنگ‌های گیاه‌شناسی نیست.

در بررسی‌های به عمل آمده، نمونه‌هایی از واژه «کاردک» یا «گُل کاردک» در متون معتبر ادب فارسی یافت نشد؛ اما در پژوهشی به قلم «اکرم صابری‌زاده» از حوزه هنری یاسوج درباره رنگ‌های گیاهی، «گُل کاردک» نام دیگری برای گیاه «گُلرنگ» دانسته شده که افزون بر کاربری درمانی و تهیه رنگ‌ خوراکی، در تهیه رنگ‌های گیاهی برای هنرهای دستی هم کاربرد دارد و در توضیح آمده است: «… در اصفهان به آن کافشه و در یزد گل کاردک و در آذربایجان تاپوله می گویند» (تاپوله همچنین نام کوهی واقع در شمال غربی خرم آباد در استان لرستان نیز هست).

در فرهنگ‌های گیاه‌شناسی، گیاه گلرنگ با نام علمی «Carthamus tinctorius» گلی زرد رنگ از گل‌های بومی ایران است که از دیرباز شناخته ‌شده است و در بیشتر نقاط همچون اصفهان، خراسان، تفرش، تبریز، حسین آباد داراب و قزوین می‌روید و در نواحی مختلف با نام‌های دیگری چون کافشه، کابیشه، کاویشه، گل زرد، کاژیره، گل زردک و … نامیده می‌شود.

گُل کاردک ادرنگ و کاردک و شنبلید، گل‌های جشن‌های دیگان

گُل کاردک1 ادرنگ و کاردک و شنبلید، گل‌های جشن‌های دیگان

البته چنان که گفته شد در بندهش، زردک و کاردک دو گل متفاوت دانسته شده اند ولی در فرهنگ‌های گیاه شناسی زردک و گلرنگ مترادف دانسته شده اند، پس در یک صورت می‌توان کاردک را همان گل‌رنگ دانست که بپذیریم منظور از «زردک» مورد اشاره در بندهش، همان گلرنگ نیست و اشاره به نام گیاهی دیگر است که آن هم به نام زردک شناخته می شود.

گل شنبلید:

در کتاب پهلوی «بندهش» آنجا که «درباره چگونگی گیاهان» سخن به میان می‌آید، از میان گل‌ها «شنبلید» گل ویژه «دی به دین» معرفی شده و آمده است: « … این را نیز گوید که هر گلی از آن امشاسپندی است؛ و باشد که گوید:… شنبلید، دی به دین را .« … گل شنبلید در متون فارسی با نام‌های دیگری نیز نامیده شده است اما پرسش اینجاست که با در نظر گرفتن هم‌ریختی و همنامی گل‌ها، بر اساس دانش گیاه‌شناسی امروز منظور از گل شنبلید نامبرده شده در متون کهن ایرانی کدام گل است؟

برای پاسخ دادن به این پرسش ابتدا به آثار معتبر و کهن ادب فارسی که اشاراتی به گل شنبلید داشته اند مراجعه نموده تا با توصیفاتی که در این متون از گل شنبلید ارائه می شود، به تصویری نزدیک به واقعیت از این گل دست‌ یابیم.

چنان که از سروده‌های فرخی سیستانی برمی آید، شنبلید گلی زرد رنگ است که به واسطه رنگ زردش، شاعر زردرویان غمین را به شنبلید تشبیه می کند:

تیغ ها چو ارغوان و روی ها چون شنبلید / آن زخون خلق و این از بیم تاراج و نهب

فرخی سیستانی

از روی ها بروید گل‌های شنبلید / بر تیغ‌ها بخندد گل‌های ارغوان

فرخی سیستانی

فرخی سیستانی و قطران تبریزی، همچنین زر را از روی زردی‌اش به شنبلید تشبیه کرده‌اند. امیرمعزی رنگ زرد رخسار عاشق را از غم معشوق، به رنگ شنبلید تشبیه نموده و سیف فرقانی، فردوسی و عثمان مختاری، چهره حسود و روی دردمند را به شنبلید مانند کرده اند.

فردوسی همچنین در داستان سیاوش، رنگ پدیدار شده در زمین و آسمان به هنگام برآمدن و فرورفتن خورشید را به زردی شنبلید تشبیه کرده است:

چو خورشید رخشنده آمد پدید / زمین شد به‌سان گل شنبلید

چو خور چادر زرد بر سر کشید / ببُد باختر چون گل شنبلید

فردوسی در شاهنامه در ابیات مربوط به شاپور ذوالاکتاف، شنبلید را در نه در ردیف خورش‌ها و نبید که در کنار نرگس و از شمار بوی ها یا گل‌های خوشبو می‌داند:

خورش‌ها فرستاد و چندی نبید / هم از بوی‌ها نرگس و شنبلید

کسایی نیز گل شنبلید زرد رنگ را به گوهری تابناک در میان خویدها تشبیه می کند:

بگشای چشم و ژرف نگه کن به شنبلید / تابان به سان گوهر، اندر میان خوید

کسایی

به روایت دهخدا در لغت‌نامه، «شنبلید» یا «شَنبَلیله» را «شنبلیت» یا « شملید» یا «شلمیز» نیز گویند گه گلی زرد رنگ است و بوی تیزی دارد. در برخی از متون و کتاب‌های طبی گیاهی تاکید شده است که نباید «شنبلیله» را که نوعی سبزی خورشتی است با « شنبلید» یا «سورنجان» اشتباه گرفت.

دکتر بهرام گرامی نیز در کتاب «گل و گیاه در هزار سال شعر فارسی» همین موضوع را تاکید می‌کند و می‌نویسد: «… شنبلید نام گیاه و گلی است که در ادب فارسی بسیار به کار رفته و با شنبلیله که نوعی سبزی خوراکی است فرق دارد. نام دیگر شنبلید را سورنجان گفته‌اند که در درستی آن تردید است. سورنجان با نام علمی Colchicum autumale مشهور به زعفران پاییزه یا سورنجان الخریف یا Persian meadow saffron است و لفظ سور (=سرخ) در نام آن با رنگ ارغوانی گل آن بی‌تناسب نیست، در حالی که تمامی تشبیهات به شنبلید در ارتباط با گل زرد رنگ آن است…».

اما به نظر نگارنده، شنبلید یا شَنبَلیله نام عمومی یک گیاه است که دارای گونه‌های متفاوت است. اما آن گونه‌ای که با نام «شنبلیله معمولی» به عنوان سبزی خورشتی کاشته شده و مصرف می‌شود دارای نام علمی Trigonella foenum-graecum گیاهی از تیره «پروانه‌واران» یاFabaceae است. این گیاه بیشتر در آذربایجان، اصفهان، فارس، خراسان، سمنان و دامغان می‌روید و در همه نواحی ایران کاشته می‌شود.

گل شنبلید ادرنگ و کاردک و شنبلید، گل‌های جشن‌های دیگان

گل شنبلید1 ادرنگ و کاردک و شنبلید، گل‌های جشن‌های دیگان

گل شنبلید2 ادرنگ و کاردک و شنبلید، گل‌های جشن‌های دیگان

گل شنبلید3 ادرنگ و کاردک و شنبلید، گل‌های جشن‌های دیگان

ولی گونه‌ای دیگر که دارای گل‌هایی به رنگ زرد است و در متون ادب فارسی با نام «شنبلید» مکرر آمده است با نام علمی Trigonella tehranica Bornm (شنبلیله تهرانی) یا Trigonella kotschyi Boiss از همان تیره «پروانه‌واران» است و بیشتر در نواحی توچال، کلاک، بیستون و طالقان می‌روید، گونه زینتی و معطر شنبلید یا شنبلیله است که گمان می‌رود همان شنبلیه مورد نظر کتاب بندهش، شاهنامه فردوسی و دیگر متون ادب فارسی باشد. البته نگارنده با نظر دکتر بهرام گرامی موافق است که نباید شنبلید و سورنجان را یک گیاه دانست.

 

منبع : مهر میهن

به این مطلب چه امتیازی می دهید؟
[امتیاز: 0 میانگین: 0]
           
برو بالا
 

نظر کاربران :

هیچ نظری برای این مطلب ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید.

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تخت جمشید روستای کندوان زیبایی های گیلان سد شاه عباسی طبس اماکن دیدنی یزد