دیلمان شهری است در شهرستان سیاهکل استان گیلان که در شمال ایران واقع شده است و ارتفاع آن از سطح دریا ۲۲۰۰-۲۵۰۰می باشد. نام دیلمان ترکیبی است از سه پاره واژه دیل و ام و ان. دیل به معنی جایی است که در آن دام نگه میدارند و ام پسوند نمایشگر ارتفاع و بلندی است و ان پسوند مکان. در نتیجه معنی این ترکیب جای بلند نگهدارندگاه دام است و در حقیقت دیلمان سرزمین بلندی است که در آن دامداری میگردد.این منطقه تا قرن پنجم هجری دیلم نامیده میشد و از قرن پنجم در متون نام دیلمان دیده میشود و اگر پیش تر از این نام استفاده شده بیاگر جمع اهل دیلم بوده است.
جمعیت
براساس سرشماری سال ۱۳۸۵جمعیت دیلمان (۳۷۴خانوار) برابر با ۱,۲۶۱نفر بوده است.
پیشینه
مهر استوانهای یافت شده در یکی از گورستانهای بخش دیلمان که گورهای گبرها نام دارند مربوط به بیش از ۵۰۰۰ هزار سال قبل میباشد. این مهر در موزه لنینگراد نگهداری میگردد. این یکی از هزاران آثار یافت شده در بخش دیلمان است که اکثر آنها از طریق باندهای قاچاق عتیقه از کشور خارج شدهاند.
قبل و حتی مدتی پس از اسلام دیلمان از غرب گیلان تا بابل مازندران (به عنوان دروازه دیلمان)و از جنوب تا قزوین گسترش داشت. سرزمین های بین دو رود سپیدرود در غرب و شیرود در شرق تا قرن ششم مرزهای دو سوی سرزمین دیلم به شمار میرفتند. از قرن هشتم بنا بر سیاست های زمان پارههای چندگانه سرزمین دیلم هر یک نامی بر خود گرفتند و دیلمان محدود به مناطقی شد که امروزه در بخش دیلمان قرار دارند.
سرزمین دیلمان زادگاه دانشمندان اسلامی چون سلار دیلمی بودهاست واما هرگز از طریق جنگ اعراب نتوانستند بر این سرزمین غالب شوند. این علویان بودند که هنگامی که از جور عباسیان به آن مناطق پناه آوردند اسلام در قلب دیلمیان جای گرفت و بعدها سلسلههای زیاریان و بویهیان و کاکوان و مسافریان ( کنگریان ) از این سرزمین برخاستند و بویهیان ( آل بویه ) خلیفه عباسی را به زیر فرمان آوردند امابا اینکه قدرتمندترین سلسله ایرانی پس از اسلام بودند خلیفه راخلع نکردند و وی را نکشتند. با گریزی مجدد به دوره قبل از اسلام میتوان دید که تمدن دیلمان یار و همرزم و پشتیبان هخامنشیان و اشکانیان بودهاند. شاهد مثال این ادعا دلاوری وهرز دیلمی گماشته دربار ساسانی بر دیلم و پسرش در جنگ ایران با یمن میباشد. قدرت پرتاب تیر و مهارت این سردار بزرگ ایران باعث کشته شدن شاه حبشی یمن از فاصلهای خیلی دور شد و ایران در اوایل جنگ پیروز گردید. تیر اصابت نموده به پیشانی شاه یمن به نوعی خونخواهی وهرز به خاطر کشته شدن پسرش به دست دشمن بودهاست.
گیلان از اسلام تا عصر حاضر
گیلانیان در دورههای قبل از اسلام کم و بیش آزاد و مستقل زندگی میکردند و با تشکیل پادشاهیهای کوچک بر سرزمین خود فرمان میراندند.
بعد از ظهور اسلام و سقوط پادشاهی ساسانیان، که سراسر ایران از رود فرات تا رود جیحون و از خلیج فارس تا اراضی قفقاز به دست اعراب افتاد، گیلانیان و دیلمیان و طبریان در پناه رشته کوههای البرز به مقاومت قهرمانانهای دست زدند و از ورود تازیان به سرزمنیهای خود جلوگیری کردند.قسمتهای وسیعی از کرانههای خزر، مخصوصا گیلان، در سایه وضع طبیعی و جغرافیایی خود و به نیروی پایداری و استقامت ودلاوری مردان سلحشور و آزاده خویش تا دو قرن و نیم بعد از حمله اعراب در برابر سیل خروشان لشکر اسلام مقاومت کردند و تن به خواری و زبونی تسلیم ندادند.رشته کوههای بلند و صعب العبور البرز از یک سو و آبهای متلاطم دریای خزر از سوی دیگر این خطه را به صورت دژ جنگی مستحکمی در آورده بود که ساکنان آن را در مقاومتهای دلیرانه علیه مهاجمان عرب یاری میکرد. با تمام توانایی و قدرتی که کشور گشایان عرب در آن زمان داشتند ساکنان کرانههای خزر، سر به اطاعت آنان فرود نیاورده استقلال و آزادی خود را حفظ کردند.
در « صوره الارض» به دفعات گیلان ، در قرون اولیه هجری مورد تایید قرار گرفتهاست. در معرفی کوههای دیلم نیز آمده : « اما سبب این که جبال دیلم به همین نام خوانده شدهاست این است که استقلال دارد و پادشاهانی در آنجا حکومت میکنند.» در جای دیگر راجع به دیلیمیان چنین اظهار نظر میکند: ” دیلیمیان در روزگار اسلام بیشتر در کفر بودند تا زمان حسن بن زید… که به دعوت وی علوی و مسلمان شدند.
هنگامی که یزدگرد سوم آخرین شهریار ساسانی در حال فرار از چنگ سپاهیان عرب به دست آسیابانی کشته شد، در کنارههای خزر، گیلان، طبرستان، رویان و گرگان چند خاندان از شاهزادگان محلی و بزرگان ساسانی فرمانروائی میکردند. بعضی از آنها مطیع یا متحد دربار ساسانی بشمار میرفتند و برخی نیز مستقل یا نیمه مستقل بودند. بعد از یزدگرد اغلب خاندانهای مزبور طی سالهای طولانی سپاهیانی را که خلفای بغداد برای گشودن این نواحی گسیل میداشتند در هم شکسته و به دشمنان آنها یعنی سادات علوی پناه میدادند… دیلمیان در تمام دورانی که سرزمین ایران به دست مغولها و اعراب افتاده بود . مناطق تحت سلطه دیلمیان به دور از تجاوز و به صورت مستقل اداره میشد . تا آن که سلطان محمد اولجایتوی مغول بر آن دست یافت و دوره نوینی از تاریخ دیلمان آغاز شد .
دیلمان امروز
بسیاری از مردم دیلمان به علت تشابهات فرهنگی و نزدیک شدن به تهران موافق رفت و آمد از خورگام میباشند چون جاده اسپیلی به سیاهکل سختگذر میباشد.هم اکنون جاده دیلمان بره سر سنگرود در دست مطالعه میباشد.
ساخت کارخانه سیمان در دیلمان این نیاز را دوچندان میکند.انتقال تجهیزات سنگین کارخانه سیمان از راه سیاهکل غیر ممکن میباشد. این امر میتواند به تشکیل یک فرمانداری به مرکزیت بره سر، با ترکیب خورگام, دیلمان,اشکور و عمارلو شود.
بخشهای همسایه دیلمان
بخش خورگام
بخش عمارلو
بخش اشکور
نظر کاربران :
دیلم سرزمینی کوهستانی بین تنکابن تا رودسر بود که از غرب با گیلان و از شرق با طبرستان همسایه بود و برخی حد آن را از نمکابرود تا سپیدرود میدانستند ولیکن نواحی لاهیجان و لنگرود جز دیلم نبود و بخشی از گیلان محسوب میشد و نواحی چالوس و کلاردشت جز طبرستان محسوب میشدند. در زمان ساسانیان دژی در چالوس برای مقابله با دیلمیان ایجاد گردید که در قرن سوم توسط داعی حاکم طبرستان نابود شد که گفته میشود این دژ در منطقه بورسر چالوس که در نزدیکی نمکابرود قرار دارد قرار داشت و یک دژ هم در قزوین برای مقابله با دیلمیان ایجاد شده بود. برخی مورخین گیلان را نیز جز دیلم محسوب کردند و حتی به گفته مقدسی مازندران و گرگان در قرن چهارم جز دیلم محسوب میشدند. مورخین قرن سوم دیلم را بخشی از طبرستان یعنی مازندران محسوب میکردند مثلا حمزه اصفهانی دیلم را جز طبرستان دانسته است. سرزمین دیلم و گیلان در قرن پنجم تضعیف شدند و تحت اداره حکومت های طبرستان مانند باوندیان طبرستان و استنداران طبرستان در آمدند و این وضع تا سال ۶۵۰ قمری ادامه داشت تا اینکه گروهی از ملوک گیلان از تضعیف حکومت های غرب طبرستان که به واسطه حمله خوارزمشاهیان به طبرستان ایجاد شده بود استفاده کردند و گیلان و دیلم را از نفوذ حکام طبرستان رها ساختند و سپس گروهی از سادات که سابقا ساکن تنکابن بودند و بعدها به هوسم و ملاط رهسپار شدند توانستند به گیلان دست یابند و حکومت های محلی گیلان مانند ناصروندیان لاهیجان و تجاسپی های رشت پایان دهند. این گروه از سادات که بر مذهب شیعه زیدی بودند سخت در دشمنی با دیلمیان بودند که از مذهب اسماعیلی پیروی میکردند و حتی این دشمنی مذهبی به دشمنی قومی تبدیل شد و حتی گریبان دیلمیان زیدی مذهب را هم گرفت. سادات کیایی لاهیجان در قرن هشتم دست به نسل کشی دیلمیان زدند به گونه ای که تنها جمعیت اندکی از دیلمیان در سیاهکل باقی ماند که امروزه به همراه گالش ها و کلایی ها و کوهی ها در سیاهکل سکونت دارند. بازماندگان سادات کیایی و علوی امروزه در اشکورات رودسر و رامسر سکونت دارند. نخستین بار پولیبیوس مورخ یونانی به سرزمین دیلم در جنوب سرزمین کادوسیان اشاره کرده است.
یه بافت خیلی قدیمی داره جای خاصی برای گشتن نداره ولی درکل شهر خیلی خوشکلیه
شهر سرسبز و دنجیه.طبیعت بکری داره و تو اردیبهشت بهترین زمان سفر به این شهره قشنگه