رزرو هتل رزرو هتل های شهر وان ترکیه
۲۲ تیر ۱۳۹۶

سفال خاکستری

لینک این مطلب کپی شد!

در نیمه دوم هزاره دوم پیش از میلاد، تقریباً مقارن با رواج آهن و نیز آمدن تازه‌واردان هند و ایرانی (آریایی) به فلات ایران نوعی سفال سیاه ـ خاکستری رنگ در مناطق شمال شرقی، شمال و شمال غربی ایران ظاهر شد و موجب بروز دگرگونی‌هایی در ساختار فرهنگی و اجتماعی مناطق یاد شده گردید. باستانشناسان این پدیده را «فرهنگ سفال خاکستری»نامیده‌اند.
عده‌ای از محققان معتقدند که پدیده «فرهنگ سفال خاکستری» با ورود آریایی‌ها و پیدایش آهن ارتباط نزدیک دارد.
معروف‌ترین تپه‌ها و گورستانهای باستانی که تماماً یا لایه‌هایی از آنها متعلق به «فرهنگ سفال خاکستری»اند عبارتند از:
شمال شرقی ایران : تپه حصار دامغان، یاریم تپه گنبد قابوس، تورنگ تپه و شاه تپه گرگان.
دشت تهران : گورستان قیطریه و محوطه باستانی کهریزک، گورستان پیشوای ورامین و تپه سفالی روستای معمورین، گورستان‌های باستانی خوروین و چندار در ناحیه برغان.
حاشیه کویر مرکزی : تپه‌های سیلک، کاشان (گورستان الف و ب لایه پنجم و ششم)
شمال ایران : (مازندران، گیلان، طالش، خلخال، طارم و اردبیل).
اکثر گورستانهای باستانی مکشوفه در ارتفاعات و کوهپایه‌های البرز مانند: مارلیک (چراغعلی تپه)، کلاردشت، اصطلخ جان، قلعه کوتی دیلمان و‌‌…
غرب و شمال غرب ایران : حسنلو، دینخواه تپه، هفتوان تپه، گوی تپه، یانیق تپه (آذربایجان)، گودین تپه (کنگاور)، تپه گیان (نهاوند)، تپه بدهوره (اسدآباد همدان) و‌… .
خاستگاه سفال خاکستری را که ظهور آن موجب منسوخ شدن سنت سفال منقوش دوره‌های قبلی گردید، شمال شرق ایران دانسته‌اند. براساس مطالعات انجام شده و نتایج آزمایشهای رادیو کربن (کربن ۱۴) سفالینه‌های خاکستری مکشوفه از «تپه حصار» و «تورنگ تپه» چند سده قدیم‌تر از سفالینه‌های خاکستری دیگر مناطق باستانی ایران است.

پیشینه سفال خاکستری در تمدن سیلک
ساخت سفال خاکستری رنگ ظاهراً از اواسط دوره ق. م آغاز و تا دوران اشکانی ادامه یافته‌است این نوع سفال از سفالینه‌های رنگین و منقوش پیش از خود بهتر ساخته شده و اندام شناسی زیبایی مقاوم بودن در برابر آتش و … مهم ترین ویژگی‌های آن را تشکیل می‌دهد. سفال خاکستری نه در حجم محدود بلکه بصورت انبوه بدون تردید مدرک قابل اعتمادی برای محقق کردن و روند زندگی اقوام کوچ رو در اواسط هزاره دوم ق. م است علاوه بر این اختصاصات و نشانه‌های ویژه‌ای که بر روی سفالینه‌ها اعمال شده و نیز استمرار این ویژگیها دستیابی به اصل ومنشا فرهنگ‌ها و تمدن‌ها را برای پژوهشگر مسیر می‌سازد بر ایان اساس متروک شدن هر یک از این نشانه‌ها و اختصاصات و یا تغییر آنها می‌تواند لیل و مدرک جدیدی را به همراه داشته باشد برای مثال قبیله‌ای کوچ رو و یا رانده شده و قومی دیگر با خصوصیات پندارها باورها و صنایعی متفاوت در مساکن قبیله قبلی ساکن شده و به گسترش فرهنگ و هنر خود اقدام کرده‌است بنابراین قطع فرهنگ در دوره‌های باستانی و یا کوچ قبایل موجبات متروک شدن و معطل ماندن روند آرام زندگی و تمدن می‌گردد در عین حال مکن است که این انقطاع همیشگی و یا موقتی ادامه یافته و یا به صورتی دیگر دو فرهنگ متفاوت در هم ادغام شده باشد. سفالینه‌های خاکستری رایج در نیمه دوم هزاره دوم و نیمه نخست هزاره یکم ق. م . در فلات ایران که اغلب آنها را آثار مکشوفه از گورستانها تشکیل می‌دهد نشانگر پیام‌ها و اندیشه و تفکرات آن زمان است سفالگران پنج هزار سال پیش شوش باکون چشمه علی سیلک و حصار انتقال پیام خود را با رنگ وثبت نقوش سحرانگیز پرندگان جانوران و شکار بر بدنه سفالینه‌ها آغاز کردند و این در حالی است که سفالگران سه هزارسال پیش اندیشه‌ها وپیام خود را با ارائه ظروف خاکستری رنگ سخت با حرکت و فرم انتقال داده و مفاهیمی رمزی را جاودان کردند شایده م در این دوره با طلوع تاریخ و اختراع خط دیگر ایجاد و خلق نقش روی سفالینه‌ها ضرورت نداشته‌است هنرمندان سفلاگر در آخرین سده‌های هزاره دوم و نیز نخستین سده‌های هزاره یکم ق. م با توجه به رواج فلزاتی همچون مفرغ و آهن و نیز افزایش تقاضا و استفاده از ظروف سفالی به علت افزایش جمعیت دیگر وقت خود را صرف رنگ آمیزی و تزئین ظروف سفالی نمی‌کردند ضمن اینکه کیفیت سفالهای خاکستری در فات ایران با آنچه که امروزه اغلب پژوهگشران بدان معتقدند (دال بر ارتباط کاملاً مستقیم میان تازه واردان و پدیه سفال خاکستری) کمی متفاوت است سفال خاکستری صرفنظر از برشمردن هرگونه ویژگی خاص در اواخر هزاره چهارم ق. م نیز دیده شده‌است تپه حصار یاریم تپه و ترنگ تپه در گوشه شمال شرق فلات ایران محوطه‌های جنوبی ایران همچون تپه یحیی و شهداد و … وجود دارد. گرچه این نوع سفال خاکستری و خاکستری سیاه هیچ ونه ارتباطی با سفال خاکستری رایج در اواخر هزاره دوم ق. م در اغلب محوطه‌های موجود فلات ایران ندارد اما به هر ترتیب می‌توان برای سفال خاکستری فلات ایران پیشینه‌ای کهن تر در نظر گرفت علت وجود سفال خاکستری در کنار سفالینه‌های نخودی و قرمز منقوش در مقطع زمانی یاد شده در حدود ۱۵۰۰ سال پیش از زمان ورود کوچ روها به فلات ایران بهره گیری از کوره‌های سفالگری قابل کنترل و رساندن حرارت این کوره‌ها به ۱۱۰۰ درجه سانتی گراد بوده‌است تذکر این نکته ضروری است که سفال خاکستری تولید شده در هزاره‌های چهارم و سوم ق. م هیچگاه سفال غالب محسوب نگردیده و تولید آن انبوه نبوده‌است. به هرترتیب سفال خاکستری مورد نظر این نوشتار سفال خاکستری براق با پوسته درخشان است که در اواسط و اواخرهزاره دوم ق. م جایگزین سفالهای نخودی و قرمز منقوش شد این نکته را نیز نباید فراموش کرد که هر چند تحولات فرهنگی یکی از مهم ترین عوامل رواج سفالینه‌های خاکستری است در عین حال اصلی ترین عامل پدید آورنده سفال خاکستری تحول در نحوه ساخت و پخت سفال در کوره و تحول در ساخت و تجهیز کوره هاست. در ارتباط با این پدیده اغلب پژوهشگران مسئله مهاجرت تازه واردان به فلات ایران را مطرح کرده‌اند ویژگی‌ها و خصوصیات سفالینه‌های خاکستری و خاکستری سیاه و تفاوت آشکار آن واردان دانست آنچه مسلم است اینکه سفالینه‌های خاکستری با فن ویژه ساخت آن مبین فرهنگی خاص در تولید سفال است بنابریک اعتقاد سفال خاکستری به عنوان سفال قوه مهاجر یا مهاجم بر مجموعه استقرارهای فلات ایران تاثیر گذاشته‌است این سفال مزیت‌های کاربردی مختلفی همچون مستحکم تنوع در شکل تولید انبوه و … داشته که پاسخگوی نیازهای آن زمان بوده و مهم تر از همهم جنبشه تقدس و آئینی در مورد ظروف تدفینی نیز داشته‌است. بطور کلی می‌توان سفال خاکستری حوزه حاشیه کویر مرکزی را در میان یافته‌های طبقه سوم C,B,A تپه حصار خاکستری درخشان متمایل به سیاه به شکل ظروف لوله دراز و تنگ‌های پایه دار و شیرینی خورهای پایه بلند با نقش جستجو کرد. سیلک (گورستان B,A) دیگر جایگاه سفال خاکستری در مرکز فلات ایران است که در جای خود مورد بحث قرار خواهد گرفت. بنابراین دوره ساخت سفال خاکستری در فلات ایران را به دو دوره کلی نیمه هزاره سوم ق. م تا نیمه دوم هزاره دوم ق. م و نیمه دوم هزاره دوم تا نیمه دوم هزاره یکم ق. م خلاصه کرد.

کاوشهای باستان شناختی گیرشمن طی سالهای ۱۹۳۷-۱۹۳۳ م در محوطه باستانی سیلک علاوه بر دستاوردهای نمایان ساختن آثار فرهنگ و تمدن از هزاره پنجم تا سوم ق. م در این محوطه منجر به کشف دو گورستان A و B شد که این دو محوطه در دوره مورد نظر این نوشتار بوجود آمده‌اند. بر اساس آنچه که آمد در اواسط هزاره دوم ق.م سیر نخست تازه واردان وارد فلات بزرگ ایران شدند راهی که این تازه واردان پیموده و به فلات ایران رسیده‌اند بطور قطع مشخص نیست اما احتمال ورود آنان از راه قفقاز و نیز جلگه شرقی دریای مازندران زیاد است گیرشمن راه سومی را نیز بعید نمی‌داند شرق دریاچه آرال وی معتقد است که تازه واردان وجود مستقر مربوط به هزاره دوم ق.م در محوطه سیلک سخن به میان آید دستاوردهای کاوش گیرشمن در گورستان A است وی در این گورستان که در ۲۵۰ متری جنوب تپه جنوبی قرار داشته پانزده گور را شناسایی و کاوش کرد که حاصل آن کشف گورهای ساده حفره‌ای و فاقد ساختار معماری اجساد به همراه اشیا سفالی و فلزی بود مشخص نیست که آیا محوطه مورد کاوش گیرشمن به عنوان گورستان A در بر گیرنده وسعت کامل این گورستان بوده‌است یا اینکه این گورستان محوطه‌ای وسیع تر از محدوده کاوش را شامل می‌شوده‌است اما به هر ترتیب آثار این گورستان نشان دهنده یک استقرار هر چند مختصر پس از انجام مهاجرت به مرکز فلات ایرن است گرچه کاوشگر گورستان A سیلک اشاره چندانی به بقایای ساختار معماری سیلک V در تپه جنوبی نکرده‌است اما می‌توان تصور کرد که صاحبان گورستان A پس از وروود به این منطقه طی احتمالاً چند سده در تپه جنوبی سیلک مستقر شده باشند با وجود این گیرشمن معتقد است که حیات در برخی از محوطه‌های پیش از تاریخ ایران در پایان هزاره دوم ق. م متوقف شده و آغاز چادر نشینی در ایران به همین دوره برمی گردد. آنچه مسلم است اینکه آخرین دوره استقرار تپه جنوبی سلک پیش از عصر آهن یعنی سیلک IV در حدود ۲۱۰۰ ق. م به پایان رسیده‌است بنابراین از این زمان تا آغاز عصر آهن و پدید آمدن نخستین نشانه‌های حضور تازه واردان یعنی حدود ۱۲۰۰ ق. م دست کم در حدود پنج سده این محوطه متروک مانده‌است دلایل این مسئله چندان روشن نیست گرچه در اثر کاوش‌های باستان شناختی صورت گرفته در سیلک آثار و بقایای لایه‌ای از خاکستر که بیانگر بروز حادثه‌ای است مشخص گردیده‌است به هر حال بروز تغییرات لااقل مادی در این محوطه از جمله رواج کاربری سفالینه‌های خاکستری ساده با سطح صیقلی و یا نقوش داغدار و نیز ترصیعاتی با رنگ سفید موید آغاز عصر آهن در سیلک است. اقتصاد مردمان ساکن در سیلک در نیمه دوم هزاره دوم ق. م بر پایه دامداری بویژه گله‌های بز استوار است چرا که به واسطه ساختار طبیعی و شرایط زیست محیطی منطقه از جمله کمبود مرتع درصد حضور بز نسبت به گوسفند و گاو ده به یک است این مردمان دارای چرخ سفالگری بودند و عموماً سفالینه‌های بر جای مانده از آنان بر اساس دستاوردهای گورستان A را ظروف خاکستری و سیاه تشکیل می‌دهد اشیا فلزی عموماً از مفرغ و به ندرت از آهن ساخته شده و ظاهراً آهن هنوز وارد مرحله تولید و استفاده قرار نگرفته بود. شکل ظروف سفالی بر جای مانده از آنان نیز غالب تنگ لاوک قیطریه و خوروین قابل مقایسه‌اند معماری گورهای گورستان A سیلک نیز شبیه به معماری کوهپایه‌های تهران از جمله گورستان قیطریه خورین و حواشی کویر است که عبارت بود از کندن گودال و دفن جسد با پوششی از چوب و خاک نوع تدفین و جهت قرار دادن تعلق گورستان A از الگوی واحدی تبعیت کرده‌است. آثار و شواهد و نشانه‌های تعلق گورستان A به تازه واردان بسیار قوی و غنی تر از مدارکی است که بتواند فرضیه عدم تعلق این گورستان به تازه واردان و صرفاً همزمانی این دو یعنی ورود اقوام کوچ رواز شمال فلات از یک سو و بوجود آمد ن گورستان A از سوی دیگر را ثابت کند. از جمله این شواهد و نشانه‌ها می‌توان به شکل سفالینه‌های رایج اشاره کرد. لاوک‌های فاقد پایه با دسته‌ای به شکل سر حیوان آبخوری‌های دارای ته دگمه‌ای با نقوش داغدار و کنده در حاشیه لبه تنگ‌های سفالی با دهانه باریک استوانه‌ای ظروف لوله دار با لوله دهانه روباز ساده و دسته متصل به لبه ساغرهای پایه بلند و پایه کوتاه با یک و یا دو دسته ظرف سه پایه با نقوش سفید رنگ و نقش کنده خطی جام‌های ساده با بدنه زاویه دار و نیز فنجان‌های سفالی دارای یک دسته عمودی از جنس سفال خاکستری اغلب دارای سطح صیقلی و نقوش داغدار در سطح بدنه و حاشیه لبه از جمله سفالینه‌های شاخص اواخر هزاره دوم ق. م در محوطه‌های عصر آهن فلات ایران به ویژه گورستانها است سفالینه‌های مدفون در گورستان A سیلک با ظروف مکشوفه از قیطریه خوروین گیان حسنلو و حتی با محوطه‌های شمال رشته کوه البرز در کرانه‌های جنوب غربی دریای مازندران همچون گورستان کلورز و مارلیک قابل مقایسه‌اند این نکته را نیز نباید پنهان داشت که گاهنگاری صورت گرفته توسط کاوشگران محوطه‌های یاد شده پس از انجام کاوش‌ها چندان هماهنگ نیست ضمن اینکه گاهنگاری صورت گرفته توسط کاوشگران محوطه‌های یاد شده پس از انجام کاوش‌ها چندان هماهنگ نیست ضمن اینکه اگر این تاریخ گذاری‌ها را بپذیریم می‌بایست به مسئله تداوم فرهنگی در عصر آهن II,I تا اوایل هزاره یکم ق. م بویژه در اساس مقایسه سفالینه‌ها نیز معتقد بود. اما با انجام کاوش باستان شناختی گیرشمن در گورستان B سیلک فصل تازه‌ای از پژوهش این بار شواهد فرهنگی مربوط به اوایل آهن III در مرکز فلات ایران گشوده شد تعداد گورهای کاوش شده این گورستان نسبت به گورستان A و همچنین اشیا مدفون در آنها بیشتر است بر ایان اساس با وجود اینکه از محدوده اصلی این گورستانها اطلاع چندانی در دست نیست می‌توان این فرضیه را مطرح ساخت که جمعیت کوچ روهای مهاجر به مرکز فلات ایران و منطقه سلک در هزاره یکم ق. م نسبت به کوچ روهای اواخر هزاره دوم ق. م (صاحبان گورستان A) بیشتر بوده‌است ضمن اینکه معماری منتسب به سیلک –VI بدست آمده از کاوشهای تپه جنوبی سیلک نیز موید این نظریه‌است.
ساختار گورهای گورستان B نسبت به گورستان A دچار تحول شده بود در گورستان B از جمله تعداد اشیا مدفون در گورها و نیز ساختار متفاوت متعماری گورها تخته سنگ ورقه‌های گل پخته و نیز فاقد معماری بیانگر طبقاتی بودن جامعه سیلک در نخستین سده‌های هزاره یکم ق. م است اقتصاد این مردمان که بدون تردید از مهاجرین سده‌های نخستین هزاره یکم ق. م به شمار می‌آیند. متکی بر دامداری و کشاورزی است ضمن اینکه بر اساس شواهد باستان شاختی ما بر مسلم است که این مردمان از اسب نیز استفاده می‌کردند. نقوش موجود بر سطح ظروف سفالین نخودی بویژه ظروف لوله دار نشاندهنده نقش و اهمیت این حیوان در پیشبرد امور روزمره زندگی صاحبان فرهنگ سیلک VI است بر اساس داده‌های استخوانی از سیلک II و شاه تپه تصور بر این بود که فلات ایران نخستین خاستگاه اهلی کردن اسب است اما زونر در سال ۱۹۶۳ طی مطالعات خود ثابت کرد که این یافته‌های استخوانی متعلق به خر است اما در این مدارک تصویری پیرامون اسب و پرورش آن در هزاره سوم ق. م در مقایسه با میان رودان پراکنده و غیر قابل توجه‌است واقعیت این است که از عصر پایانی مفرغ و یا به اعتباری آغاز عصر آهن و نیز در نخستین سده‌های هزاره یکم ق. م شاهد نقش اسب بر روی ظروف سفالین هستیم این زمان دقیقاً با دوره‌ای منطبق است که مهاجرت اقوام شمالی به فلات ایران صورت گرفت. همچنین در کاوش‌های باستان شناختی نقاط مختلف فلات ایران از جمله سیلک آثار یراق اسب بدست آمده‌است بنابراین شاید بتوان جدی ترین دوره کاربری و اهلی شدن اسب در فلات ایران را مقارن با مهاجرت اقوام کوچ رو به فلات ایران دانست. این مردمان ارابه‌های خود را توسط اسب هدایت می‌کردند و حمل آذوقه و ساز و برگ نظامی خود را نیز به وسیله اسب انجام می‌دادند. بر همین اساس برخی از پژوهشگران اهلی کردن اسب را به هند و اروپائیان در اوایل هزاره دوم ق. م نسبت می‌دهند. سنت تدفین اسب در گور به همراه مردگان در عصر آهن یکی از ویژگی‌های برجسته برخی از محوطه‌های این دوره‌است در حالی که این سنت ظاهراً یکی از ویژگیهای گورستان‌های سکاها است در ایران در محوطه‌هایی همچون گورستانهای کلورز مارلیک شهران و سندس در گیلان حسنلو زیویه و … تدفین است در کنار انسان و به تنهایی مشاهده شده‌است سنت تدفین اسب در میان مردمان فلات ایران در عصر آهن نشانگر وجود اعتقادی به دنیای پس از مرگ و احساس نیاز انسان به عنوان شریک رزمی است استفاده از اسب برای حرکت مهاجرت از نقطه‌ای به نقطه‌ای دیگر شرکت در جنگ‌ها و در گیری‌ها شکار و … از مهم ترین جنبه‌های ارزش کاربری اسب که ظاهراً صاحبان فرهنگ سیلک VI ( گورستان B) با این جنبه‌ها آشنایی کامل داشتند نمونه بارز و عینی ارزش و اهمیت اسب در میان کوچ روهای نخستین سده‌های هزاره یکم ق. م را می‌توان در نقوش سفالینه‌های گورستان B سیلک جستجو کرد در این نقوش که اغلب تصویر کشیده شده‌است و این مردمان با تکرار این نقوش در تزئین سفالینه‌های خود تاکید بر اهمیت و اعتبار اسب در زندگی خود را داشته‌اند ضمن اینکه ظروف مکشوفه از گورستان B (ظروف تدفینی ) خود اعتبار ویژه‌ای نسبت به تولیدات آنها داشته‌است علاوه بر این در میان نقوش مهره‌های استوانه‌ای گورستان B نیز می‌توان به موارد مشابه نقوش سفالینه‌ها در خصوص اسب اشاره کرد این در حالی است که در گورستان A (سیلک V) آثار و شواهدی دال بر کاربری اسب لاقال از طریق دستاوردهای کاوش‌های انجام یافته بدست نیامده‌است. تجزیه و تحلیل داده‌های سفالی گورستان A سیلک و مقایسه آنها با نمونه‌های سفالین مکشوفه از گورستان B نشانگر پدیده‌های نوظهور با ترکیبات ابداعی و کاملاً جدید و در عین حال آمیزشی میان این دو فرهنگ است برخی از محققین معتقدند که این دو فرهنگ حکم فرهنگ بومی و فرهنگ تازه وارد را دارد . بر پایه این اعتقاد سفالهای خاکستری سیاه و فرهنگ سفال‌های رنگین و منقوش گورستان B نشان دهنده این اختلاط و آمیزش هستند گیرشمن در این باره معتقد است که این فرهنگ مربوط به ساکنان آذربایجان کنونی است که زور وارد سیلک شده‌اند و ساکنان خوروین نیز حاصل اختلاط صنایع این دو محوطه‌است بنابراین تصور می‌رود گور خفتگان گورستانهای سیلک از یک نژاد اما از تیره‌های مختلف باشند. با این وجود تفاوتهای عمده موجود میان گورستان‌های B,A کاملاً مشهود است سفال رایج گورستان A از نوع خاکستری است در حالی که سفال رایج گورستان B اغلب از نوع نخودی منقوش است نوع و فرم ظروف سفالی نیز در این دو گورستان تفاوتهای اساسی دارد که مهم ترین آنها رواج و گسترش ساخت ظروف نخودی لوله دار منقوش در فرهنگ سیلک VI است نقش سفال‌های این تازه واردان نمادین یا تجریدی بود از روی اندام و اعضای پرندگان و جانوران به منظور القای پیام‌ها و افکار درونی سفالگران اقتباس شده بود اینان احتمالاً از قلمرو اورارتو و حوالی دریاچه ارومیه وارد سیلک شدند چرا که گونه جدید سفالی آنان فاقد هر گونه مشابهی با سنن قدیمی سفال خاکستری سیلک است.

10 سفال خاکستری

11 سفال خاکستری

           
 

نظر کاربران :

  • مهرنوش زاده رفيع

    روش کار به این صورت است که بدنه‌ی سفال‌ها در کوره چیده می‌شد و بعد از طی شدن فرآیند پخت، از خارج شدن دود جلوگیری می‌کردند و در نتیجه، کربنی که ایجاد می‌شد، به بدنه‌ی سفال‌ها نفوذ می‌کرد و سفال‌ها به جای این‌که زرد یا نخودی شوند، به رنگ سیاه درمی‌آمدند. این صنعت در آن دوران جدید و مورد استقبال بود؛ اما بعد از عصر آهن، فلزات به زندگی مردم وارد شدند و صنعت سفال خاکستری منسوخ شد.

    ۱۸ دی, ۱۳۹۷ پاسخ دادن
  • نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *