ارتفاع از سطح دریا ۴۶ متر و جمعیت آن ۳،۰۵۲ نفر است.در کتب تاریخی و جغرافیایی، از این منطقه به نامهای بوموسی، ابوموسی، بنموسی، بوموف، باباموسی و گپسبز نام برده شده است. بررسیهای انجام شده، نشانگر آن است که از هزاره قبل از میلاد جزیره ابوموسی، همانند سایر جزایر دریای پارس توسط ایرانیان اداره میشده و جزو قلمرو دولت ایران بوده است. دریای پارس و جزایر آن از جمله ابوموسی، در روزگار عیلامیان به ویژه در زمان سلطنت « شیلهک این شوشیناک» . ( ۱۱۵۱-۱۱۶۵ق.م) تحت حکومت این سلسله بود. در دوره مادها و به ویژه در زمان سلطنت « هُوِخشَترَه»، این جزیره به همراه سایر جزایر دریای پارس، جزو یکی از ایالتهای جنوب غربی و سپس جزو ساتراپ ( استان ) چهاردهم دولت ماد به نام « درنکیانه» و بخشی از کرمان بود. در روزگار هخامنشیان، جزایر خلیجفارس از جمله جزیره ابوموسی به موجب بند ۶ ستون اول کتیبه بیستون جزو استان پارس بوده است. در زمان اشکانیان، به ویژه در روزگار سلطنت مهرداد اول ( ۱۷۱ـ ۱۳۸ ق.م) بنادر و جزایر دریای پارس تحت حکومت این سلسله قرار گرفت. در دوره ساسانیان، جزایر و بنادر خلیجفارس جزو قلمرو ایران و کوره ( شهر) اردشیر خوره، در محدوده پادکیسانِ نیمروز بوده است. در سال ۲۳ هـ .ق جزیره ابوموسی و سایر شهرها و ولایتهای کرانه شمالی خلیج فارس به تصرف اعراب درآمد. در دوره حکومت امویان و عباسیان، کرانهها و جزیرههای خلیج فارس، توسط فرستادگان آنان اداره میشد. در اواسط قرن سوم هجری قمری، یعقوب لیث صفاری در سیستان نخستین دولت مستقل ایرانی را پایهگذاری کرد. بعد از مرگ وی، برادرش عمرولیث، از سوی خلیفه بغداد به حکومت فارس، بوشهر، بنادر و جزایر کرانههای شمالی و جنوبی خلیج فارس. . . منصوب شد. در سال ۳۲۳ هـ . ق عمادالدوله دیلمی، بنادر و جزایر خلیجفارس از جمله جزیره ابوموسی را تصرف کرد. در تمام مدت حکومت آلبویه، بنادر و جزایر سراسر کرانههای خلیج فارس در قلمرو فرمانروایی آنان قرار داشت. پس از انقراض سلسله آلبویه، سلجوقیان کرمان در آن منطقه حکومت یافتند و کلیه کرانههای شمالی و جنوبی و جزایر خلیجفارس از جمله بحرین، ابوموسی، کیش و خوزستان را متصرف شدند. این جزیره تا سال ۵۳۸ هـ . ق که حکومت سلجوقیان کرمان دوام داشت، جزو قلمرو آنان محسوب میشد و توسط حکومت دست نشانده آنان ـ بنیقیصر یا ملوک کیش ـ اداره میشد. پس از انقراض ملوک کیش، در سال ۶۲۶ هـ . ق حکومت جزیره کیش و سایر جزایر خلیج فارس، از سوی اتابک ابوبکر بن سعد زنگی ( اتابک فارس ) به ملوک هرمز واگذار شد که تا سال ۷۷۹ هـ . ق مالکیت آنها بر این جزایر ادامه داشت. تیمور گورکانی در یورشهای خود، خلیج فارس و بنادر و جزایر آن از جمله ابوموسی را ضمیمه متصرفات خویش کرد و تا سال ۸۷۳ هـ . ق که اعقاب او در ایران حکومت داشتند، این منطقه جزو ایالت فارس محسوب میشد. در دوره شاه عباس صفوی، پرتغالیها ابوموسی را به تصرف خود درآوردند؛ ولی این جزیره ، پس از یک دوره طولانی به وسیله نیروهای ایرانی آزاد گردید. در سال ۱۱۴۷ هـ.ق ( ۱۷۳۵ م . ) از سوی نادرشاه افشار، لطیفخان دشتستانی به سمت حاکم ایالت دشتستان ، شولستان و دریاداریِ کل سواحل، بنادر و جزایر خلیجفارس منصوب شد و تمام جزایر از جمله ابوموسی را از دست یاغیان خارج کرد . لطیفخان دشتستانی، در سال ۱۱۴۹ هـ . ( ۱۷۳۶ م . ) به بحرین لشکر کشید و شیخ جبار هوله را شکست داد و آنجا را نیز به تصرف درآورد. کریم خان زند در سال ۱۱۷۹ هـ . ق ( ۱۷۵۶ م . ) بر سراسر فارس و جزایر خلیج فارس از جمله ابوموسی و . . . اعمال حاکمیت نمود. آقامحمدخان قاجار نزدیک به ۱۰ سال با جانشینان کریمخان زند و سایر مدعیان سلطنت جنگ کرد و موفق شد بر تمام ایران، از جمله بنادر و جزایر خلیجفارس مسلط شود. در روزگار سلطنت فتحعلیشاه نیز این منطقه جزو ایالت فارس بود. در آخرین سالهای قرن نوزدهم، پس از وارد شدن نیروی دریایی و اتباع سیاسی انگلستان به آبهای خلیج فارس، به بهانه بیرون راندن دزدان دریایی و مانع شدن از بردهفروشی و حفظ امنیت هندوستان، نیروی دریایی انگلستان از عملیات مأموران نظامی حکومت فارس در جزیره ابوموسی جلوگیری به عمل آوردند؛ اما در همان ایام بر روی نقشههای ترسیمی انگلستان کلیه خطوط مرزی که مربوط به ایران بود، به رسمیت شناخته شد و مورد تأیید قرار گرفت. پس از چندی شیخ شارجه با هماهنگی دولت انگلستان ادعای مالکیت جزیره را کرد و با ایجاد چند اسلکه و تأسیسات بندری مختصر ، به انتقال خاکسرخ و راهاندازی چراغ دریایی و تولید مقدار کمی برق پرداخت. در شروع فصل زمستان سال ۱۳۵۰ شمسی. جزیره ابوموسی تحت سلطه نیروی دریایی ایران قرار گرفت؛ ولی در خصوص اختیارات حکومت ایران در این جزیره قبلاً با میانجیگری « سر ویلیام لوس» دیپلمات و نماینده وزارت امور خارجه انگلستان در خلیجفارس، توافقهایی بین دول ایران و شارجه انجام گرفته بود. سر ویلیام لوس که مدتی از طرف دولت انگلستان مأمور خدمت در بحرین و خلیجفارس شده بود، به دنبال مسافرتهای مکرر به خلیج فارس و شیخ نشینهای اطراف ، نظرافت و پیشنهادات شیوخ سواحل جنوبی خلیج فارس و دولت ایران را قبل از خارج شدن مأموران انگلستان اخذ کرد، و موفق به پیدا کردن راهحلی برای مسائل و مشکلات جزایر تنب بزرگ ، تنب کوچک و ابوموسی شد. بعد از آن، دولت ایران و شیخ نشین شارجه بر اساس قراردادی به توافق رسیدند. پس از استقرار نیروهای نظامی ایران در بلندیها و مناطق سوقالجیشی جزیره و حفظ قسمتآباد و قابل سکونت جزیره برای اقامت اتباع شارجه، جلساتی تشکیل شد و دولت ایران تمام شرایط قرارداد را همچنان استوار دانست. همچنین در همان سال (۱۳۵۰ ) ، نخستوزیر ایران طی نطقی در مجلس شورای ملی اقدام دولت ایران را در باز پس گرفتن جزایر سهگانه اعلام داشت و گفت مطابق گذشته، ایران خود را مالک و حاکم جزیره و منابع آن میداند. در حال حاضر، به لحاظ فقدان کانونهای جمعیتی متراکم در این شهرستان، بافت شهری تمرکز یافتهای در یک مکان مشخص مشهود نیست؛ بلکه بافت شهری به صورت پراکنده و تلفیقی از بافت جدید ( شهرکها ) و قدیمی همراه با واحدهای مسکونی دیگر است که بیشتر اماکن دولتی محسوب میگردند.
۸ دی ۱۳۹۲
نظر کاربران :
هیچ نظری برای این مطلب ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید.